اولین کتابِ یک نویسندهی جوان. کتابی که برایام تجربهی جذابی بود خواندناش و درکِ یک ذهنیت تازه...« رنو ۵»... ده داستان که دو تایشان از نظر من درخشان، چهار تایشان بسیار خوب و بقیه متوسط و البته ضعیف هستند اما... اما من با نویسندهای همراه شدم که شعورِ داستاننویسی دارد و چارچوب. چون تمامِ داستان به هم مرتبطاند. و تمام ده داستان بهنحو عجیبی هم را نقض میکنند. داستان اولترافمینیستی پر کتاب هست تا داستان کاملن ضد آن. قصهی ناب «آقای صوفی» که پیرمردی تنهاست وجود دارد تا روایت «مینا خانم»، زنی رباخوار که پسر قماربازش گوشوارههایاش از لالهی گوشاش کنده. و همهی اینها در سیطرهی روندی ضد نوستالژیک قرار دارند. گذشته در داستانهای ارغوان پورعلی، جز یک داستان، امریست مملو از ناخوبی، آدمهای .خسته و اتفاقهای ملالآور. اگر از سفر کودکی به شمال روایت میشود هیچ اتفاقِ رویاسازی رخ نمیدهد. آدمهای او در بیشتر تکهها مملو از بدبودن، بدخواهی و گاه رهاشدهگی هستند. از پیردخترانِ بدادا تا زنی که خودش را گم کرده. نویسنده هر وقت به این پوچی اجازهی جولان میدهد من را به وجد میآورد. داستانهای او حسابشدهاند، قطعن بیعیب نیستند و قطعن میشد حداقل دو تایشان اصلن نباشد یا جور دیگری بیاید اما کلِ کتاب هویت دارد. کل داستانها تنهای عجیب میسازند. از سالهای نزدیک و آدمهایی که در اجبارِ همزیستی یکدیگر را تاب آوردهاند انگار. مردی که سرطان گرفته و حتا گذشتهاش همنمیتواند دلخوشاش کند یا دختری که با نفرت از خالهای بیرحم به گذشته بازمیگردد. یکی از دلایلی که کتاب را دوستداشتام همین نقشهاست. از پدر منفور تا پدر محبوب، از مرد منفعل تا مردِ عملگرا و البته طیفهای گوناگون زنان. من گمان میکنم ذهنی که این داستانها را نوشته یک کلیت طراحی کرده و صرفن چند داستان را زیر بغل نزده و چاپ نکرده و برای همین به این کتاب احترام میگذارم و میخواهم اگر خوش دارید بخوانیدش... این روزها داستانهای خوب بیشتری میخوانم و به نظرم اتفاقهای خوب در حال رقمخوردن است. «رنو ۵» یک مجموعهی قابلِ احترام و پر جان است که میتوان پیشنهادش داد... پینوشت باز هم مینویسم، با کمال احترام به نشر محترم بان، فونت کتابهای این مجموعه برای من یکی نادوستداشتنیست و البته جلدها... هرچند صلاح کار خویش را هر کس بهتر میداند. مهدی یزدانی خرم