درشهر کوچکی در زیر زمین گروهی از موشها زندگی می کردند که هر روز با تلاش زیاد کار کرده و غذا فراهم می کردند اما مجبور بودند بیشتر آن را به موش حاکم زورگوی خود تحویل دهند. هر موشی که از دستور حاکم و سربازان او سرپیچی می کرد به سیاهچال قصر حاکم می افتاد تا خوراک گربه ای شود که در آنجا بود. تا اینکه یک روز، بهادر که موش کوچکی بود …
کتاب بهادر