کتاب داستان کودک فقیری است که در یک ذغال فروشی بسختی کار می کند ولی همواره درفکر آن است تا در جواهر فروشی زیبا و تمیزی که در بازار است مشغول کار شود.
روزی بالاخره این اتفاق می افتد و او شاگرد جواهر فروشی می شود. او با خوشحالی به کار جدید خود ادامه می دهد تا اینکه یک روز جواهر فروش او را به سفری عجیب می برد… .
این داستان از یک طرف حرص و طمع آدمی و از طرف دیگر درستکاری و مهربانی او را به همراه تصاویری زیبا نشان می دهد.
کتاب کوه جواهر!