صبح بود، اما جنگل هنوز در خواب. با صدای قوقولی قوقوی خروس، همه با شادی از خواب برمی خاستند، جز قارچ بی ریشه که شادی گلها او را غمگین می کرد. ناگهان لبهای او هم به خنده باز شد، چرا که حضور تبر را در جنگل احساس کرده بود.
اما در مبارزه همیشگی تبر و جنگل، چرا هنوز هم جنگلها زیبا و استوار برپای ایستاده اند؟
کتاب تبر