روز بازار جوانی پنج روزی بیش نیست/ نقد را باش ای پسر، کآفت بود تاخیر را
با جوانی سرخوش است این پیر بی تدبیر را/ جهل باشد با جوانان پنجه کردن پیر را
ای که گفتی دیده از دیدار بت رویان بدوز/ هرچه گویی چاره دانم کرد، جز تقدیر را
دوش ای پسر می خورده ای، چشمت گواهی میدهد/ باری حریفی جو که او، مستور دارد، راز را
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی/ که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
ترک دنیا و تماشا و تنعم گفتیم/ مهر مهری ست که چون نقش حجر، می نرود
امروز چه دانی تو که در آتش و آبم/ چون خاک شوم باد به گوشت برساند
گر بگویم که مرا حال پریشانی نیست/ رنگ رخسار خبر میدهد از سر ضمیر
ابتکار و خلاقیتی که کیارستمی در انتخاب و کنار هم قرار دادن اشعار سعدی کرده موجب میشه که افرادی هم که علاقه ای به خواندن شعر ندارن به خواندنش مشتاق بشن. در هر صفحه تنها یک بیت آورده شده و مضامین مختلفی در هر صفحه مطرح میشه. گاهی اوقات با خواندن یک صفحه و یک بیت، حال خوشی به خواننده منتقل میشه. مقدمه این کتاب نیز تنها یک بیت است: به مقتضایِ زمان اقتصار کن سعدی که آنچه غایتِ جهدِ تو بود کوشیدی
برادر میشه بگین ما چجوری میتونیم به مفهموم این اشعار پی ببریم و معانیشون رو بدونیم