فروزنده متولد سال 1341 هستم.
از همان کودکی به داستان و داستان نویسی علاقه عجیبی داشتم. یادم هست، در سالهای اول دبستان یک دفتر جلد نارنجی داشتم که توی آن قصه مینوشتم و خودم برای قصههایم نقاشی میکشیدم. هر چند که هرگز نقاش نشدم. اما شیفتگی به جهان شگفت انگیز قصهها هیچوقت رهایم نکرد.
در آن سالهای کودکی، پدرم تنها حامی و مشوق من بود. او با علاقه قصههای کوتاه و پر از عیب و ایرادم را میخواند و تشویقم میکرد. به این ترتیب، نوشتن و خیالپردازی ادامه داشت. فقط در هر سنی سبک و سیاق خاص خودش را پیدا میکرد.
سالها بعد، وقتی پانزده ساله شدم، اولین کتابم به نام «همدردها و همزبانها» چاپ شد و پس از آن جهان قصه و قصه نویسی، جزیی جدایی ناپذیر از وجودم شد. بعد از پایان دبیرستان، دو کتابم به نام «خانه چوب کبریتی» و «جوراب پشمی» در انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چاپ شدند و به دنبال آن در نشریات رشد که تازه شروع به فعالیت کرده بود، مشغول به کار شدم.
در سالهایی که در مجلات رشد بودم، یکی از وظایفم کتاب خواندن بود و این وظیفه شیرین و دوست داشتنی با حجم انبوه کتابهایی که در دسترس داشتم، به رشد و علاقهام در داستان نویسی کمک بزرگی کرد که البته این فرصت را مدیون آقای مصطفی رحماندوست هستم. بعد از آن به مجله سروش کودکان رفتم و مدت هشت سال هم در مجله سروش کودکان کار کردم. در تمام مدتی که در مجلات رشد و سروش کودکان کار میکردم، کتابهای بسیاری را هم به دست چاپ سپردم و حاصل تمام این سالها، چاپ بیش از هشتاد جلد کتاب و تعداد بسیار زیادی مقاله و داستان در مجلات گوناگون است.