افلاطون تقلید تصویری را به سبب ویژگی توهم زای نقاشی مردود می داند. ادراک حسی مختل و مغشوش و عرصه ی مرئیات و تجربیات بصری که نقاشی بر آن استوار می شود از حقیقت عاری است:" اشیا بیرون از آب راست به نظر می رسند و در آب کج؛ به سبب خطای دید ناشی از تأثیر رنگ ها چیزی گاه مقعر دیده می شود و گاه محدب. بنابراین همین اختلال به روح ما نیز راه می یابد؛ این همان ضعف و نقص نفس آدمی است و هنر نقاشی و شعبده بازی و سایر فنون مشابه با تکیه بر آن انسان را با جادوگری می فریبند. بنابراین کاربرد زبردستانه ی پرسپکتیو و رنگ آمیزی نیز از سنخ تردستی و شعبده بازی و لذا مردود و مذموم است." افلاطون نقاش را با فردی آینه به دست مقایسه می کند و می گوید:"اگر آینه ای به دست گیری به هر سو بگردانی، می توانی خورشید و آسمان ها و زمین و خودت را و انواع حیوانات و نباتات و اثاث و سایر چیزهایی را که گفتیم بسازی و به وجود آوری." تقلید فی نفسه امری است فرومایه نه فقط به واسطه جایگاه تصویر در سلسله مراتب وجود، بلکه همچنین از آن رو که مقلد دستی به نمودها چسبیده و از ماهیت آن که بازنمایی می کند و به تصویر می کشد بی اطلاع است.
تا آمدیم بخریم جلد یک ناموجود شد! موجود کنید لطفاً ♥️
سلام لطفاً جلد ۱ را موجود بفرمایید
سلام، خیلی وقته منتظر این کتابم که موجود بشه تا خرید کنم.
باسلام و احترام، لطفا این جلد را هم موجود کنید تا هر سه جلد کتاب موشه باراش را خرید کنم.