جهان آن سوی شاه بلوط ها آغاز می شود. / زان جا که شباهنگام باد در ارابه ی ابر می آید / و کسی را که این جا برمی خیزد به آن سوی شاه بلوط ها می خواند / « نزد من زرین گیسوست، نزد من انگشتانه ی سرخ! » / جهان آن سوی شاه بلوط ها آغاز می شود. / پس چنان جیرجیرکان می خوانم آرام / پس بازش می دارم، پس پا می فشارد: / دور زانویش می نشیند فریادم! / می شنوم در انبوه شب ها باد بازمی گردد: / « نزد من فاصله شعله می کشد، نزد تو تنگ است... » / پس چنان جیرجیرکان می خوانم آرام. / اما اگر امشب نیز روز نیامد و باد در ارابه ی ابر باز آمد: / « نزد من زرین گیسوست، نزد من انگشتانه ی سرخ! » / و به آن سوی شاه بلوط هایش خواند / پس بازش، پس بازش نمی دارم این جا... / جهان آن سوی شاه بلوط ها آغاز می شود.