بر پیکرت رنج بود و گل سرخ. چشمان ات مرگ بود و دریا/ دهان ات، لبان ات، قفای ات، گریبان ات. من به کهن سایه ی دیرینه ی عمر ماننده بودم. رویای پارچه های الجزایر و دمشق/ خشونت قلب ما عطرآگین می کرد/ گیسوان تو می نواخت هماهنگ/ با ستارگان رنج ات سترگ.
بر بلندای کوه عریان/ جایگاه صلیب./ آب زلال و/ درختان زیتون صد ساله./ به کوره راه ها/ مردان رداپوش،/ و به برج ها/ بادنماهای گردان/ تا ابد چرخان/ آه، دهکده ی متروک/ در آندولس سوگوار!
آنان هستند که ویسکی نقره نوشند/ به کنار آتشفشان ها/ و پاره های قلب بلعند از کوه های یخین خرس./ بدان شب شاه هارلم با یکی قاشق سخت/ چشم کروکودیل ها بیرون می کشید/ و به نشیمنگاه میمون ها می زد/ با یکی قاشق.
نه بر باد پاید نه بر پر چکاوک/ آنگاه که تو را یابم به سرداب شراب./ نه بر خاک پاید نه بر پاره ابری/ وقتی که تو به رود می شدی غرقاب./ کی دیو آب فرو افتاد بر کوه ها/ و درغلتید درّه با سگان و سوسن ها./ و تن تو با سایه ی بنفشه ی دستانم./ به کرانه سرد مرد فرشته ی درگاه.
ماهی در ماه غوطه ور./ آب ساعتی خسبد/ و دریا ساعت ها./ بانو بر سر شاخ مرده./ راهبه/ به درون ترنج می خواند./ دختر/ از کاج به سندروس می رفت./ و کاج پر چکاوک می جست./ اما بلبل بر زخم های پیرامونش می گریست./ و من نیز.
درود. لطفا این کتاب رو موجود کنید.سپاس بیکران