عشق تو را بدل به فریادی می کنم ای که تنها تو را دوست می دارم ز ژرفای تاریکْ مغاکی که در آن دل ام در افتاده است؛ اینجا غمین دنیایی ست، افق اش از جنس سرب و ملال و بر خیزاب های شب هایش کفر و خوف دستادست غوطه می خورند. خورشیدی یخین بر فراز شش ماه پرسه می زند و شش ماه دگر همه شولای تاریکی ست گسترده بر سردی خاک باری دیاری ست سخت غمین تر ز سرزمین های سترون قطب؛ نه جانوری، نه نهری نه جوانه ای، نه جنگلی! هر آینه هیچ وحشتی هرگز سهمگین تر نبوده است ز سنگدلی سرد این آفتاب بلورین و این شب سترگ که به آشوب ازل می ماند بسی رشک می برم بر آن پست ترین جانوران که می توانند در آغوش خوابی ابلهانه غرقه شوند و به آهستگی کلاف رشته های زمان را پنبه کنند...
«بودلر» با بیان و ارائه ی حساسیت های پیچیده ی شاعرانه و پرداختی کم نظیر به مضامین دنیای مدرن، تأثیرگذاری شگفت انگیزی بر ادبیات جهان داشته است
«ادبیات فرانسه» از اشعار قرون وسطایی گرفته تا رمان های مدرن، برخی از تأثیرگذارترین و جسورانه ترین آثار را در ادبیات اروپا و جهان به وجود آورده
توصیهی من برای شناخت بودلر: خواندن این اثر در کنار کتاب «شاعر رنجهای فرزانه»!
ترجمهی این اثر واقعا درخشان و هنرمندانه است، یعنی شعرها به قول مترجم، به سبک شاملو ترجمه شدهاند یعنی فقط ترجمه نشدهاند بلکه به زبان فارسی دوباره سروده شدهاند. و اینکه، تقریبا همه بودلر جزوی از «گلهای شر» هستند و اگر کتابی دیدید که گزیده «گلهای شر» است درواقع گزیده یک کتاب او نیست گزیده کل آثار اوست. کتاب کنونی هم ترجمهی کامل «گلهای شر» است و برایش مترجم خیلی زحمت کشیده.
شارل بودلر شعر هایی عجیب و جالب داره ولی کسی زیاد توجه ای نمیکنه ناراحت کننده اس
همیشه موجوداتی هستند. حال انسانیت راخراب کنند