هر که هستی بیا / رویاپروری بیا / آرزومندی، امیدواری، بیا / دروغ پردازی / دعا خوانی / لوبیای سحرآمیز خریداری بیا...
آلیس یه بطری که روش نوشته شده بود «مرا بنوشید» نوشید / بعدش کلی قد کشید / و از یه ظرفی که روش نوشته شده بود «مرا بچشید» خورد / بعدش آب رفت و کوچیک شد / اون به هر حال تغییری کرد / در حالی که باقی مردم دور و بر من، / اصولا هیچ وقت نشده چیزی رو امتحان کنن.
لستر وسط این ثروتش نشست و اون ها رو / عین کپه ی طلا گذاشت روی هم تا اینکه شد قدّ یه کوه / باری، هی نشست و شمردشون تا اینکه پیر شد / یه پنجشنبه شبی هم، دیدند که مرده / آرزوهاش هم کنارش تلنبار شده / همه رو شمردند و دیدند که / حتی یه دونه هم گم نشده / همه شون از نویی برق می زدند - بفرمایین، چند تا بردارین / در این میون به یاد لستر هم باشین / که در این دنیای سیب و بوسه و کفش / اون آرزوهاش رو با آرزو کردن حروم کرد همه ش.