پیش از مجموعه داستان های «هری پاتر»، کتاب های شل سیلوراستاین رکورددار بیشترین انتشار در تاریخادبیات کودک بودند و کتاب «درخت بخشنده» به مدت سه سال، رتبه ی نخست «فهرست پرفروش ترین کتاب های نیویورک تایمز» را از آن خود کرده بود. شل سیلوراستاین، بزرگسالی است که ارتباطش را با دنیای شیرین کودکان قطع نکرده و با کتاب هایش ما را به جهانی پر از شگفتی و طنز می برد که در آن، شخصیت هایی بی نظیر در انتظارمان هستند. اشعار این نویسنده ی خلاق که تصویرسازی آثارش را همواره خود بر عهده داشته، نقشه های گنجی هستند که به ساده ترین شکل، بزرگ ترین درس ها را به کودکان و بزرگسالان یادآوری می کنند:
دختره پوستش آبی بود
پسره هم
پسره رازش را قایم کرد
دختره هم
آنها یک عمر دنبال آبی گشتند و گشتند
تا اتفاقاً روزی از کنار هم گذشتند
اما هیچ کدامشان نفهمیدند
آن که از کنارش گذشته
همان بوده که عمری دنبالش می گشته.
گاهی شیرین و گاهی تلخ
نخستین داستان شل سیلوراستاین در ادبیات کودک، این گونه آغاز می شود:
خب بچه ها، حالا عمو شلبیِ شما می خواهد برایتان داستانی تعریف کند درباره ی یک شیر خیلی عجیب؛ در واقع، عجیب ترین شیری که تا به حال دیده است.
کتاب «سرگذشت لافکادیو»، شاهکاری خنده دار و تأثیرگذار درباره ی هویت است که از سال 1963 تاکنون، مخاطبینش با خواندن آن، همزمان با خندیدن، به فکر فرو رفته اند.
عمو شلبی یک سال پس از انتشار این کتاب، «درخت بخشنده» را نوشت؛ داستانی تکان دهنده درباره ی عشق یک درخت و پسربچه. اما شل سیلوراستاین برای انتشار این کتاب با مشکلات زیادی رو به رو شد. او درباره ی این سختی ها در مصاحبه ای گفت:
همه دوستش داشتند و تحت تأثیرش قرار می گرفتند. آن ها «درخت بخشنده» را می خواندند و گریه می کردند و می گفتند زیباست. اما، یک ناشر می گفت بیش از حد کوتاه است... برخی فکر می کردند بیش از اندازه ناراحت کننده است. عده ای دیگر می گفتند که کتاب، حد وسط ادبیات کودک و بزرگسال است و به محبوبیت نمی رسد.
اما بالاخره ناشری تصمیم گرفت آن را به چاپ برساند و حتی به نویسنده ی قصه ی ما اجازه داد تا پایان غمگین آن را همان طور که هست، نگه دارد. سیلوراستاین درباره ی پایان تلخ این داستان می گوید:
می دانید، در زندگی پایان های تلخ بسیار است. با وجود این که بیشتر داستان های من طنزآمیز هستند، همیشه نباید خندید.
همه ی چیزهای بامزه
شل سیلوراستاین، با کتاب «یک زرافه و نیم» به شوخ طبعی همیشگی خود بازگشت. تصویرسازی های این کتاب، هنر او را در طراحی نشان می دهند. موضوع «یک زرافه و نیم»، آرزوها و چیزهای غیرممکن است.
مجموعه شعر «آنجا که پیاده رو پایان می یابد»، یکی از محبوب ترین آثار شل سیلوراستاین است که در سال 1974 به چاپ رسید. این مجموعه با یک دعوت شروع می شود:
هر که هستی بیا؛
رؤیاپروری بیا،
آرزومندی، امیدواری، بیا،
دروغ پردازی،
دعا خوانی،
لوبیای سحرآمیز خریداری بیا...
این کتاب، دعوتی است به تخیل، رؤیاپروری و تصور غیرممکن ها. «آنجا که پیاده رو پایان می یابد» پر است از همه ی چیزهای عجیب و غریبی که فقط ذهن خیال پرداز شل سیلوراستاین می تواند آن ها را در قالب شعر بگنجاند.
چگونه کامل شوم؟
قطعه ی گم شده تنها نشسته بود
در انتظار کسی که از راه برسد
و او را با خود جایی ببرد
بعضی ها با او جور درمی آمدند
اما نمی توانستند قل بخورند
بعضی دیگر قل می خوردند
اما جور درنمی آمدند
یکی از جور درآمدن چیزی نمی فهمید
دیگری از هیچ چیز چیزی نمی فهمید.
در کتاب «در جست و جوی قطعه گم شده و آشنایی قطعه گم شده با دایره بزرگ»، شل سیلوراستاین با زبانی ساده و تمثیلی به مفهوم «کامل شدن» پرداخته است. عمو شلبی به ما می گوید به جای این که منتظر کسی باشیم تا پیدا شود و ما را کامل کند، باید خودمان شهامت شکل دادن به خودمان را داشته باشیم.
چراغ تخیل را روشن کن
نظرتان راجع به کمی شیطنت چیست؟ شل سیلوراستاین در کتاب «چراغی زیر شیروانی» که در سال 1981 به چاپ رسید، از ما می خواهد که از ناشناخته ها نترسیم و یک دایناسور را به صرف شام دعوت کنیم! اشعار این کتاب، سحرانگیز، لطیف، متفاوت و لبریز از سرخوشی هستند. «چراغی زیر شیروانی» به رکوردِ ماندن در «فهرست پرفروش ترین کتاب های نیویورک تایمز» به مدت 182 هفته دست یافت.
یک نفر باید دستمالی روی این ستاره ها بکشد.
گرد رویشان نشسته.
یک نفر باید دستمالی روی این ستاره ها بکشد
عقاب ها، پرنده ها
مرغ های دریایی
همه شکایت دارند که ستاره ها کثیف شده اند
همه ستاره های جدید می خواهند.
ما که پولمان نمی رسد
لطفاً دستمالت را بردار
سطل نظافت را بزن زیر بغل.
یک نفر باید دستمالی روی این ستاره ها بکشد.
از مجموعه ی «چراغی زیر شیروانی»
سقوط به بالا!
آخرین اثری که در زمان حیات شل سیلوراستاین از او به چاپ رسید، کتاب «بالا افتادن» بود. شل در این کتاب هم، مانند دیگر آثارش، شخصیت هایی فراموش نشدنی خلق کرده است. با خواندن این کتاب، سقوط به بالا را تجربه خواهید کرد! جایی بالای پشت بام ها، بالای درخت ها، بالای کوه ها و بالای آن جا که رنگ ها و صداها با هم یکی می شوند، عمو شلبی منتظر شماست.
همه چی در یک کتاب
اگر می خواهید اشعار و طراحی هایی را که تا کنون از شل سیلوراستاین ندیده اید، یک جا در کنار هم ببینید، کتاب «با همه چی» مخصوص شماست. این کتاب در سال 2011 و سال ها پس از مرگ این هنرمند به چاپ رسید. عمو شلبی در این کتاب درباره ی غول و چراغ جادو، بیماری «می خوام اما نمی تونم»، دستیار بابانوئل، کثیف ترین پا، گیاه آدمخوار، بلهبلهگوها و نهگوها با ما حرف هایی دارد.
چقدر شل سیلوراستاین را می شناسیم؟
شل سیلوراستاین در 25 سپتامبر 1930 در شیکاگو به دنیا آمد. پدرش صاحب یک مغازه ی شیرینی پزی بود. او در شیکاگو بزرگ شد و نخستین تصویرسازی هایش مربوط به مجلات بزرگسالان بودند. او نواختن گیتار را در جوانی آموخت و برای خوانندگان چون «جانی کَش» (از خوانندگان بزرگ سبک کانتری در آمریکا) ترانه می سرود. یکی از معروف ترین آثار جانی کَش که «پسری به نام سو» (A boy named Sue) نام دارد، از سروده های شل سیلوراستاین است.
شِل علاوه بر ترانه سرایی برای دیگران، سروده های خود را نیز اجرا می کرد و چندین آلبوم موسیقی از خود به جای گذاشته است. فعالیت او در موسیقی، برایش دستاوردهایی را نیز به همراه داشت. او در سال 1984 جایزه ی گرمی بهترین آلبوم برای کودکان (Grammy Award for Best Children’s Album) را برای «آنجا که پیاده رو پایان می یابد» که خودش اجرا کرده بود، دریافت کرد. زندگی شل سیلوراستاین مانند آثارش پر از شگفتی بود. برخی از نکات جالب زندگی او را با مرور می کنیم:
1. آثار او از موفق ترین و پرفروش ترین کتاب های کودک بوده اند.
همان طور که پیش تر گفتیم، سیلوراستاین نخستین کتابش را در سال 1963، زمانی که 32 ساله بود به چاپ رساند. لافکادیو از محبوب ترین شخصیت های اوست: شیری که عاشق مارشملو (نوعی آب نبات نرم با پایه ی شکر) است و با بحران هویت رو به رو می شود! کتاب «سرگذشت لافکادیو» شروع دوران حرفه ای این نویسنده ی موفق بود. آثار شل سیلوراستاین در طول سال ها، به بیش از 30 زبان ترجمه شدند و کتاب های او به فروش بیش از 20 میلیون نسخه دست یافتند.
2. تحصیلات او با اخراج و انصراف گره خورده بود.
شل در دبیرستان تئودور روزولت درس خواند و پس از به پایان رساندن دبیرستان، به دانشگاه ایلینوی (University of Illinois) رفت، اما طولی نکشید که به دلیل نمرات پایین اخراج شد. پس از آن به مؤسسه ی هنر شیکاگو (School of the Art Institute of Chicago) پیوست و از آن جا نیز انصراف داد. او در نهایت به مدت سه سال در دانشگاه روزولت شیکاگو در رشته ی زبان انگلیسی تحصیل کرد.
3. تجربیات تلخ در زندگی او ریشه دوانده بودند.
سیلوراستاین، مرد زندگی مشترک نبود و قصد پدر شدن نداشت. با این وجود او صاحب دو فرزند شد. دخترش، شوشانا با همسر شل زندگی می کرد. زمانی که شل، همسرش را به دلیل بیماری سرطان از دست داد، چون از قبول مسئولیت های پدری سر باز می زد، شوشانا را به خاله و دایی اش سپرد. اما دخترش در سن 11 سالگی، پیش از آن که بتواند با پدرش ارتباط عمیقی برقرار کند، به دلیل بیماری مغزی از دنیا رفت. شل از این که نتوانست با دخترش وقت بگذراند عمیقاً احساس گناه می کرد و کتاب «چراغی زیر شیروانی» را به او تقدیم کرد.
4. او گاهی به پایان های خوش بدبین بوده است.
شل سیلوراستاین در کتاب «درخت بخشنده» از تلخی عشق می گوید: یکی می بخشد و دیگری فقط از عشق او استفاده می کند. این داستان نشان می دهد که نویسنده ی طنزپرداز ما با تلخی ها بیگانه نبود. سیلوراستاین در مصاحبه ای با نیویورک تایمز، دیدگاه خود را به طور شفاف بیان می کند و می گوید پایان های خوش، به نوعی خودفریبی و مایه ی بیگانه سازی هستند. او معتقد است:
وقتی کودکی با پایان خوش رو به رو می شود، با خود می گوید چرا این خوشبختی که درباره ی آن به من می گویید را ندارم؟ و فکر می کند وقتی خوشی از او گرفته شده، شکست خورده است و زندگی دیگر به او روی خوش نشان نخواهد داد.
5. یکی از طراحی های او به عنوان تست روانشناسی استفاده شده است.
این طراحی در آن زمان یکی از معروف ترین تصویرسازی های شل سیلوراستاین بود. در این تصویر، دو زندانی که به دیوار زنجیر شده اند، دیده می شوند. واضح است که راه فراری وجود ندارد ولی یکی از آن ها می گوید: «حالا نقشه ی من این است...»
از این تصویر برای سنجش خوش بینی در تست های روانشناسی و توصیف شجاعت در انجمن الکلی های گمنام استفاده شده است. وقتی نظر سیلوراستاین را درباره ی تفسیر این اثر پرسیدند، در پاسخ گفت:
وقتی کار ساده ای را انجام می دهی، دیگران آن را با معانی عمیق می آمیزند. به نظرم مشکلی نیست اگر دوست دارند این کار را بکنند. همه، تست های «رورشاخ» را دوست دارند.
تست رورشاخ، آزمونی در روانشناسی و روانپزشکی است که افراد مورد معاینه در آن، تلقی خودشان را از لکه های عجیب و غریب جوهر می گویند و روانشناس بر اساس این تفسیر و تلقی، نوع شخصیت یا عملکرد احساسی فرد یا حتی اختلالات ذهنی را تشخیص می دهد.
نمونه ای از تست رورشاخ
6. شل سیلوراستاین با زبان ژاپنی آشنا بود.
سیلوراستاین زبان ژاپنی را وقتی در سال 1950 در ارتش آمریکا خدمت می کرد، آموخته بود. او برای نشریه ی نظامی «استارز اند استرایپس» (Stars and Stripes) طراحی هایی انجام می داد و درباره ی زندگی سربازان، داستان هایی می نوشت. عمو شلبی دوست داشتنی، خیلی از چیزها را خودش به خودش یاد می داد و مجذوب هر چیز جدیدی می شد. حتی زبان ژاپنی! او دانش را به خاطر خودِ دانش دوست داشت.
7. او دوست نداشت مالک چیزی باشد.
این نویسنده ی با استعداد با وجود این که دنیا را گشته بود، اما از تصمیم گیری برای چیزهای ثابت اجتناب می کرد. او هیچ وقت ماشین نداشت و برای مدتی طولانی، در یک قایق زندگی می کرد! احتمالاً دلیل این که دوست نداشت ماشین داشته باشد، آن بود که به طور کلی با «مالکِ چیزی بودن» مخالف بود. «دیوید مامت»، نویسنده ی کتاب «گلن گری گلن راس» که دوست نزدیک سیلوراستاین بود، در این باره می گوید:
او در خانه های متفاوتی، تنها زندگی می کرد و هر وقت احساس می کرد زمانش رسیده، از جایی به جای دیگر می رفت.
ساکن سرزمین آزادی
شل سیلوراستاین شاعری بی نظیر است که عمیق ترین مفاهیم را از طریق ساده ترین اشعار با ما در میان می گذارد. او که خود، سبکی شخصی را بنیان گذاشته، به ما توصیه می کند به ندای درونی مان گوش دهیم، مهربان باشیم، خلاقیتمان را به کار گیریم و به دنیا به شیوه ای متفاوت بنگریم.
عمو شلبی دوست داشت بی سرزمین تر از باد و ساکن شهری به نام آزادی باشد. او می گفت:
آزادم که هر وقت بخواهم بروم... به هر کجا... کارهایی را که دوست دارم انجام دهم. فکر می کنم همه باید به همین شکل زندگی کنند. به فرد دیگری وابسته نباشید. به همه چیز نگاه کنید و گوش دهید. چیزهای حیرت انگیزی در زندگی وجود دارند که می توانند از فرط شگفتی، ما را دیوانه کنند.