خانه تاریک است و پرده ها کشیده اند / اما چراغی زیر شیروانی روشن است / من می دانم آن چیست / شوقی است که بی تاب سوسو می زند / حتی می توانم آن را از بیرون ببینم و می دانم / که تو آن بالایی و بیرون را نگاه می کنی.
بچه خفاش جیغ کشید: «کلید خاموشی رو بزنید، من از روشنایی می ترسم!»
شتره رو لباس زیر پوشونده اند / آخه می دونید، لباسش درست و حسابی نبود، یا آبرومند / شتره رو لباس زیر پوشونده اند / حالا دیگه کوهان هاش بیرون نمونده اند / اونا طرح های آبرومندانه ی دیگه ای هم دارند / حتی اصرار دارند که همه ی خوک ها شلوار پاشون کنند / اگه بهشون اجازه و امکانات بدیم / تن اردک ها هم لباس می پوشونند / از وقتی که شتره رو لباس زیر پوشونده اند.