کتاب هیچ چیز دوبار اتفاق نمی افتد گزیده ای از اشعار شاعر لهستانی برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات ویسواوا شیمبورسکا است. اشعار شیمبورسکا از شرایط زندگی اش در دوران کمونیستی لهستان سرچشمه می گیرد. این شاعر که در دوران حکومت کمونیسم در لهستان زندگی کرده اشعارش نشان از اعتقاد و باور او به کمونیسم و سبک رئالیسم سوسیالیستی دارد. اما با آنکه این اشعار به نوعی تاثیر گرفته از سیاست اند هرگز به طور مستقیم و آشکار سیاسی نیستند. این اشعار انسانی اند و لطیف. اجتماعی اند و اخلاقی. او بعد ها از اعتقادش به کمونیسم بازگشت.
شیمبورسکا علاوه بر آنکه توانست جایزه ی نوبل ادبیات را در سال 1996 از آن خود کند توانسته موفق به کسب جایزه ی هردر و گوته نیز بشود. علاوه بر آن اشعار شیمبورسکا توانسته الهام بخش کارگردانانی مانند وودی آلن و کیشلوفسکی در سینما نیز بشود.
از آنجایی که کتاب هیچ چیز دوبار اتفاق نمی افتد منتخبی از تمام مجموعه ی اشعار شیمبورسکا در تمامی دوران است می تواند تصویری کلی از این شاعر مطرح لهستانی به دست مخاطبان شعر بدهد.
دنیای واقعی دنیای واقعی پرواز نمی کن آن طور که رویاها پرواز می کنند. هیچ صدایی, هیچ زنگ دری نمی تواند آن را برهم بزند. هیچ فریادی، هیچ ضربه ای نمی تواند کوتاهش کند. تصاویر در رویا هر کسی بیدار باشد می تواند ببیند. رویاها دیوانه نیستند؛ این دنیای واقعی است که مجنون است. فقط به خاطر این که با لجبازی و سرسختی به هر چیزی که انفاق می افتد می چسبد. در رویا کسی که تازه مرده, هنوز زنده است، در سلامت کامل؛ و در اوج جوانی و سرزندگی اش. دنیای واقعی جنازه را پیش روی مان می گذارد. دنیای واقعی شوخی ندارد. رویاها به سبکی پر هستند و حافظه, به راحتی می تواند از دست آن ها خلاص شود. دنیای واقعی مجبور نیست از فراموشی بترسد. دنیای واقعی خیلی خشن و مصمم است. روی شانه های مان می نشیند، به قلب های مان فشار می آورد. روی پاهای مان می افتد. هیچ راه فراری از دنیای واقعی نیست؛ هر وقت از آن می گریزیم. به دنبال مان می آید. و در مسیر فرارمان هیچ توقفی وجود ندارد؛ حتا جایی که واقعیت منتظرمان نیست.
اشعار جالبی داشت گرچه بعضی شعر هارو دوست نداشتم یا شاید خوب ترجمه نشده بود شاید هم واقعا محتوای خاصی نداشت. اما بعضی شعرها آنقدر جذاب بود که منو حسابی به فکر فرو میبرد...مخصوصا شعر ویتنام و شعر بادبادک... به قول یک مترجم شیمبورسکا از زاویه ای به موضوعات نگاه میکنه که اگه هزار سال هم درمورد اون موضوعدفکر کنیم چنین مطلبی به ذهنمون خطور نمیکنه... در کتاب میتونید چهره اروپای شرقی رو ببینید و سایه کمونیسم. کلا ادبیات ۱۹ ۲۰ اروپای شرقی چهره خاکستری دارن...
شیمبورسکا بخاطر غنای شعرهاش و طنز ظریف و جذابی که به کار میبرده برندهی نوبل شده و اون رو بعنوان «موتزارت عرصه شعر» میشناسند. چرا که از ۴سالگی شعر میگفته. اوایل کتاب، به علت افت مفاهیم بر اثر ترجمه ممکنه کمی توی ذوق بزنه؛ ولی هرچی جلوتر میرین به عمق پیامِ اشعار، زاویهی دیدِ خاص و متفاوتی که شاعر به انسان و زندگی داشته و ظرافتهای بی نظیر در بیان حقایق پی میبرین و بی شک روحتون تغذیه میشه.