سلسله ی صفوی یکی از سلسله پادشاهی های تعیین کننده و اثرگذار در ادامه ی سرنوشت ایران زمین محسوب می شود و در میان شاهان صفوی، شاه اسماعیل از موقعیتی برجسته و شهرتی بسیار زیاد برخوردار است. حمزه سردادور که رمان های تاریخی و عامه پسند او در دهه های اخیر، جایگاه قابل توجهی را در میان مخاطبان ایرانی پیدا کرده است، این بار به سراغ گوشه ای دیگر از تاریخ این مرز و بوم رفته و از میان رجال مهم آن، زندگی شاه اسماعیل صفوی را برای بازگو و پردازش انتخاب نموده است.
والی تازه عنوان مطلب کرده بود که دخترک خردسال زیبایی که نه ساله می نمود از پنجره به میان اطاق پرید. والی ابرو در هم کشید و برخاست، در اطاق را که بسته بود باز کرد و دختر را امر به خروج داد. دخترک شانه هایش را بالا انداخت و گفت: اگر مرا بکشید هم بیرون نمی روم. والی پرخاش کرد ولی اسمعیل جلوش را گرفت و گفت کاریش نداشته باشید. والی که رفتارش با اسمعیل مانند غلامی در برابر پادشاهی بود سر در گوشش گذاشت و حرف هایی زد. اسمعیل گفت مانعی ندارد. بعد رو به برادرش کرد و گفت ما باید امشب و فردا را در این خانه نمانیم و هم اکنون سوار بشویم و تغییر منزل بدهیم. سپس از جا برخاست و برادرش هم بلند شد. دخترک ناله کرد و گفت مرا هم ببرید، هر جا بروید باید مرا هم ببرید! اسمعیل لبخندی زد و گفت: تو در خانه باش ما فردا عصری بر می گردیم. دخترک گریه سر داد و در حالی که پاهای کوچکش را بر زمین می کوبید، می گفت من بی شما اینجا نمی مانم. دو برادر به اتفاق والی و زنی که خدمتکار مخصوص آن ها بود از خانه بیرون آمدند، بر اسب های زین کرده که منتظر بودند، سوار شدند و چهار نعل به راه افتادند. دخترک پشت سر آن ها از خانه بیرون دوید. در چند قدمی، جلو در همسایه دو اسب زین کرده دید و نوکری که منتظر اربابش بود. دخترک با همان لحن و ادای بچگانه از نوکر که آشنا بود، خواهش کرد او را یک لحظه سوار بر اسب کند.
رمانی زیبا و جذاب با روایتی شیوا
من این کتابوبیش از30بارخواندم مخصوصاکه شاه اسماعیل توشهرمن دفن شده وهمشهریم خخخ،چهارمین کتاب محبوبمه که تاآخرعمرم سیرنمیشم ازخواندنش
کتاب خیلی خوبی هست به تمام تاریخ دوستان ایران عزیزمان این کتاب را پیشنهاد میکنم.
کتاب تازه بدستم رسیده _جنس برگهها خوبه و سفید هست .جلد گالینگور و زیباست .مطلب کتاب هم بی نظیره .حتما بخونید