پنجره باز مانده پرندگان تک می زنند به شانه ها و سینه ام پرده ها آفتاب را دست به دست می کنند چند روز است چند سال است بوی عطری می آید نه عطر من است نه عطر سهراب سرم را در بالش فرو می برم نه موهای صاف و کوتاه من است نه موهای مجعد سهراب چند روز است چند سال است باد می آید پرده ها به سمت من کشیده می شوند ظرف گندم خالی است باید دوباره بخوابم دوباره بیدار شوم من زن این خانه نیستم