... در دل به گفته او خندیدم، زیرا من در پی هیجان این سفر بودم و او در فکر آرامش. با خوشحالی برگشتم تا چمدانم را ببندم که دوباره زن انگشتری را دیدم. اول فکر کردم خیالاتی شده ام، ولی بعد که دقت کردم دیدم خود اوست. این بار با توجه به تجربه گذشته با دقت به کارهایش نگاه کردم. به عکس های روی دکور اتاق اشاره می کرد. به آن طرف رفتم، عکس ها متعلق به خانواده ماهان بود...