یک معمای قتل استادانه ی دیگر از «ایندیرداسون» با پیچ و خم های پرتعداد.
داستانی عالی با یک قهرمان زن مدرن.
گواهی دیگر بر این که «ایندیرداسون» یکی از درخشان ترین نویسندگان داستان های جنایی در نسل خود است.
نمی خواست خیلی زود راه بیفتد. ممکن بود متوجه پرسه زدن او در بار نیمه خالی شوند و او این را نمی خواست. می خواست توی جمعیت ذوب شود.
به هرحال نباید چهره اش به یاد می ماند. در مورد ماجرای باورنکردنی آن شب هر کس سوالی می پرسید، می گفت تمام شب را در خانه بوده و تلویزیون تماشا می کرده است. اگر همه چیز طبق برنامه پیش می رفت، هیچکس متوجه حضورش نمی شد.
در تاریکی پاییز از خانه اش نزدیک مرکز شهر به سمت بار به راه افتاد. شهر پر بود از عیاش های آخر هفته. جمعیت در محل حادثه صف بسته بودند.
داستان ماهرانه از ابتدا تا انتها پیش میره و پایان خوب و معقولی داره
از کار فرهنگی شما ،سایت خوبتان و دسته بندی کتابها و دادن تخفیف و در عین حال راهنمایی و خلاصه ایی از کتاب به عنوان یک فرهنگی و کتابخوان از شما صمیمانه تشکر میکنم. محمد علی نجفی