بروس لی قبل از هر چیز معلم بود. او فلسفه می آموخت و سعی در گسترش دانش و خرد داشت.
به نظر می رسید که فلسفه بروس همیشه به ریشه ذن برمی گردد ، جایی که توصیه های متناقض ساده ترین حقایق را بیان می کند.
زندگی هیچ سرحدی ندارد؛ زندگی وسیع و بی انتهاست. هیچ مرز و سرحدی وجود ندارد. زندگی کردن، فرایند مداوم ارتباط است؛ زندگی کردن، فرایند مداوم ارتباط است پس از لاک انزوا و نتیجه گیری بیرون بیایید و مستقیما با چیزی که گفته می شود ارتباط برقرار کنید. یادتان باشد که نه دنبال تأیید شما هستم و نه تأثیرگذاشتن بر شما. پس این طور تصمیم نگیرید که این این است و آن هم آن. اگر یاد بگیرید از حالا به بعد خودتان دربارهٔ همه چیز تحقیق کنید، بی نهایت خرسند می شوم. زندگی فقط هست؛ زندگی کردن زمانی وجود دارد که حیات در ما برقرار باشد و جریانش هیچ اختلالی نداشته باشد، چون کسی که زندگی می کند به زندگی کردن خود آگاه نیست و حیاتی که او می زید در همین برقرار است. زندگی، زندگی می کند و در جریان زنده هیچ سوالی مطرح نمی شود. دلیلش این است که زندگی، اکنونی زنده است! پس برای زندگی کردن با تمام وجود، باید بدانیم که زندگی فقط هست.
خالی بودن نقطهٔ شروع است؛ برای چشیدن از فنجان آب من باید اول فنجان خودت را خالی کنی. دوست من، همهٔ افکار ثابت و پیش اندیشیده ات را کنار بگذار و خنثی باش. می دانی چرا این فنجان این قدر به درد می خورد؟ چون خالی است. در فرایند زندگی جریان داشته باش؛ هیچ وقت نمی توانی دو بار در یک آب قدم بگذاری دوست من. زندگی هم مثل آب روان مدام در حرکت است. هیچ چیز ثابت نیست.
من امروز این کتاب گرفتم .
ممنونم که با خبرمون کردی