قسمت هایی از کتاب زخم هایی که خنجر شده اند (لذت متن)
من واهمه ام ... جسته و گریخته ام ...شک و خواهشم...همه جا هستم و هیچ جا بند نمی شوم...گاهی خود شما هستم و لحظه هایی مقابل رویایتان سبز می شوم...جاندار و بی جان را با هم بوده ام و با هم شکسته ام ... خوب می دانم که جفتشان یکی است فقط جاندار نفس می کشد و بی جان نفس می دهد و گاهی می گیرد...