ژاک رانسیر (Jacques Rancière) (۱۹۴۰-) فیلسوف فرانسوی، استاد فلسفه در مدرسهٔ دانش آموختگان اروپا در ساس فی و استاد بازنشستهٔ فلسفه در دانشگاه پاریس (سن دُنی) است. نام وی پس از همکاری در نگارش مشترک خوانش کاپیتال (۱۹۶۸) به همراه فیلسوف مارکسیست ساختارگرا، لوئی آلتوسر بر سر زبانها افتاد. رانسیر در صفحاتی از مقالهٔ اول کتاب آزادسازی تماشاگر که عنوان کتاب هم هست، به زندگی خود و نسل خود اشاره میکند که در آن از یک سو باید به مبارزهٔ اجتماعی و چالشهای طبقاتی و کمک به کارگران میپرداخت و از سوی دیگر به عنوان یک محقق و استاد خود را جدا از این طبقه باز میشناخت. وی در این مرحله با خواندن متون تاریخی و خاطرات دو کارگر که روز فراغتشان را به نوعی به شهود و تحقیق روشنفکرانه میگذرانند برمیخورد که در او تأثیر عمیقی میگذارد: از این پس او باور دارد که کارگر با محقق یا مشاهدهگر تفاوتی ندارد و تنها کاری که باید کرد این است که او را از این جایگاه و پیشفرضهایی که او را در مقام ناآگاه مطلق قرار میدهد خارج کرد.
شبی در کنار خانواده؛ بر صفحه ی تلویزیون، کسی دارد فهرست وار نسخه ی رسمی تاریخ بشریت را مرور می کند. می گوید عصر انسان های اولیه، عصر فئودالیته و نظام سرمایه داری را از سر گذرانده ایم؛ فردا روزی هم کمونیسم از راه خواهد رسید. در چنین روزهایی سوسیالیسم دارد مسیر آن را باز می کند و به همین خاطر باید با رقیب آن که نظام سرمایه داری باشد، سخت پیکار کرد. زمانه ی رسمی در مجارستان پایان سال های ۱۹۷۰ این گونه است: زمانه ای خطی، با مراحل و وظایف کاملا تعریف شده. پدر خانواده در مردم پیش ساخته معنای این حرف ها را برای پسرش بازگو می کند؛ البته نمی گوید عقیده ی خودش درباره ی این حرف ها چیست. اما تماشاگر از یک چیز مطمئن است: این الگوی زمانی نه معیاری برای رفتارهای اوست و نه معیاری برای ادامه ی روایت.
لطفاً یه آدم متخصص در زمینه سینما راهنمایی کنه ، کدوم ترجمه بهتره؟
شیخی خیلی بهتره
ترجمهی رضا خلیلی از نشر نقد فرهنگ. مستقیم از زبان فرانسوی ترجمه شده و بخش مهمی هم ضمیمهی کار هستش به اسم مسیرهای بارانی که دربارهی تفاوتهای باران در فیلمهای بلا تار، کوروساوا و تارکوفسکی هستش. در انتهای کتاب هم مترجم، نقدی بر ترجمهی آقای شیخی داره که خودتون متوجه تفاوت ترجمهها میشید.