رمانی فوق العاده بدیع درباره ی هویت و تفاوت فرهنگی.
خنده دار، کودکانه و در عین حال خردمندانه.
این اثر ما را به یک قلمرو هیجان انگیز جدید وارد می کند.
من چرا باید مدرک از غرب گرفت؟ من ندانست به چه چیزی نیاز داشت. حتی گاهی برایم مهم نبود که من دانست به چه چیزهایی نیاز داشت. برای من مهم نبود اگر من انگلیسی بلد بود یا نه. مادرم تنها به زبان روستایی صحبت کرد. من چجوری در کشور غریبه ی غربی زندگی کرد؟ من هیچ وقت به غرب نبود. من دیگه از غرب چه دانست؟ من انگلیسی صحبت نکرد. من از آینده ترسید.
کلمات انگلیسی تنها از بیست و شش حرف ساخته شده؟ زبان انگلیسی یک کم تنبل بود، نه؟ ما در چینی پنجاه هزار حرف داشت.
بعد از اولین هفته ای که با هم زندگی کردیم، گفتی تا حالا به هیچکس این قدر نزدیک نشده بودی. گفتی که همیشه دوست هایت برایت مهم تر از عشق بوده اند. این با تعبیر ما چینی ها از عشق خیلی متفاوت است.
چرا زیادی ارزونه؟
یه لحظه هم ازش خسته نشدم... خیلی ساده بود... خیلی هم حرف برای گفتن داشت... نه اون حرفی که فکر میکنی ها.. یه درد عمیقی داشت... نه پایان غمگینی داشت و نه پایان خوشی. لذت بردم