قهرمان داستان این کتاب که واقعیت و خیال را در هم آمیخته است دختری نوجوان به نام «نازبهار» است، او شاگرد اول کلاس و عشق کتاب است اما برای تکلیف جدید مدرسه، یعنی مقاله ی علمی که خانم معلم از آن ها خواسته تهیه کنند موضوعی پیدا نکرده است. مشورت نازبهار با پدر و مادرش درباره موضوع مقاله پای او را به سفری شگفت انگیز و متفاوت باز می کند. این بار نازبهار می تواند همراه با آن ها به سفری سه روزه برود و دریاچه بختگان را از نزدیک ببیند، دریاچه ای که حالا به شوره زار تبدیل شده است! در این سفر «پونه»، هم کلاسی بداخلاقش هم با آن ها همراه می شود تا دایناسور بختگان را کشف کند. نازبهار از وقتی متوجه می شود دریاچه حالا یک شوره زار است از سفرشان پشیمان می شود و گم شدنش هم بر پشیمانی اش اضافه می کند؛ اما او کم کم می فهمد که بانوی آینده ی بختگان بعد از «بخت آفرید» خودش است. این در حالی است که «شوربختان» به دنبال انتقام از انسان ها هستند…
کتاب شبی که بانوی دریاچه شدم