معجونی از گذشته و حال که در قالب داستانی زیبا روایت می شود. «ادوارد عزیز» نه تنها مراقبه ای است درباره بقا و زنده ماندن، بلکه مهم تر از آن زندگی را تعریف می کند که ارزش زیستن دارد. این کتاب سرشار از عشق است و امید؛ از مراقبت کردن و نگرانی برای عزیزان مان و از لحظات زودگذری که ما را به یکدیگر پیوند می دهد. بخشی از کتاب: فرودگاه نوارک تازه نوسازی شده بود و برق می زد. در مسیر صف امنیتی و در انتهای هر پیچ گلدان هایی قرار داشت تا حواس مردن را از مدت زمان طولانی انتظارشان پرت کند. مردم به دیوارها تکیه زده یا روی چمدان هایشان نشسته بودند. همه آن ها پیش از سپیده دم از خواب بیدار شده بودند و...
درباره آن ناپولیتانو
آن ناپولیتانو نویسنده رمان های "یک نگاه سخت خوب و در رسیدن به بازو" است. او همچنین دستیار سردبیر مجله ادبی یک داستان می باشد. آن با همسر و دو فرزندش در بروکلین زندگی می کند.