کتابی بسیار با جزئیات... پرتره ای زنده از یک دیپلمات.
هم خنده دار و هم تکان دهنده.
خاطراتی پر جزئیات نوشته شده توسط وزیر خارجه پیشین ، که دوره پس از عزیمت وی از دولت ، در سال 2001 را پوشش می دهد.
پایان جنگ سرد نورانی را در عرصه دموکراسی خواهی برانگیخت و تا دیرزمانی همه آگاهان سیاسی به این اندیشه افتاده بودند که نبرد برای رسیدن به آزادی های سیاسی دیگر سرانجامی جز پیروزی نخواهد داشت و میوه شیرین آن را مردم همه جا خواهند چید. این رویا تعبیر شد اما تنها در برخی از جاها چون مردان و زنانی که زیر سلطه نظامهای تمامیت خواه بالیده و رشد یافته بودند، به این عادت داشتند که همه نیازهای خود را از دولت بخواهند؛ از کار و سرپناه تا ساده ترین خدمات اجتماعی و راهکارهای سیاسی و حتی اخلاقی. پس دور از انتظار نبود که بسیاری در دل این دوران گذار به خودمختاری، دچار مشکل شدند. از این طرف هم رهبران دموکراسیهای نوین که تنها در اندیشه راضی کردن مردم خود بودند، به آنها وعده هایی می دادند که از حد توانشان خارج بود و توقعات غیرمعقولی ایجاد کرد.
اکتبر سال ۲۰۰۱ آمد و هنوز حتی یک مشتری واقعی برایمان نیامده بود و هر روز بیخودی دفتر را باز و بسته می کردیم تا اینکه وندی و جیم به شهر کنیلورث؛ سفر کردند و آنجا به مقر اصلی مجموعه شرکتهای دارویی مرک رفتند و سنگ اول کارمان را زدند. نشستند و هرچه را که باید برایش پول می گرفتیم رایگان روی دایره ریختند و همه جور مشاورهای دادند و در عمل چیزی عایدمان نکردند ولی مگر برای اثبات ارزشهایمان راه دیگری هم بود؟
چقدر جای تاسف داره افرادی که نه کتاب رو خوندن و نه کلا اهل مطالعه هستن و از سیاست چیزی سرشون نمیشه، این طور نظرات نفرتپراکنانه میدن.
بعضی افراد چقدر بی ادبانه نظرشون رو بیان میکنن.
تو با ادب باش و نظر دیگران را بی ادبانه خطاب نکن
ماده شیطان
عجب زن سفاک و سنگ دلی بوده
قیافه کریه این زن شبیه قیافه اهل جهنمه
ماده لین آل برائت