کتاب ریشه های الهیاتی مدرنیته

The Theological Origins of Modernity
کد کتاب : 38535
مترجم :
شابک : 978-6226700023
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 439
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2008
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب ریشه های الهیاتی مدرنیته اثر مایکل آلن گیلسپی


مایکل آلن گیلسپی با افشای ریشه‌های مذهبی عصر ظاهرا بی خدای ما، در این مطالعه برجسته نشان می‌دهد که مدرنیته بسیار کمتر از آن چیزی که حکمت متعارف نشان می‌دهد، سکولار است. گیلسپی با در نظر گرفتن نقطه شروع فروپاشی جهان قرون وسطی، استدلال می کند که مدرن ها از همان ابتدا به دنبال حذف دین نبودند، بلکه به دنبال حمایت از دیدگاه جدیدی از دین و جایگاه آن در زندگی بشر بودند. او در ادامه به بررسی ایده‌های شخصیت‌هایی مانند ویلیام اوکام، پترارک، اراسموس، لوتر، دکارت و هابز می‌پردازد و نشان می‌دهد که مدرنیته به بهترین وجه به عنوان مجموعه‌ای از تلاش‌ها برای فرمول‌بندی متافیزیک یا الهیات جدید و منسجم درک می‌شود.
تحلیل‌های گیلسپی با به‌روزرسانی تاریخ اندیشه سیاسی و قرار دادن آن در پس‌زمینه رویدادهای معاصر، راهی برای شروع گفت‌وگو با جهان اسلام در مورد این که شاید پرسش اصلی در هر یک از سه دین توحیدی باشد، فراهم می‌کند: اگر خدا قادر مطلق است، پس جایگاه آزادی انسان چیست؟»
این کتاب توسط زانیار ابراهیمی ترجمه شده است و نشر پگاه روزگار نو اقدام به چاپ آن نموده است.

کتاب ریشه های الهیاتی مدرنیته

مایکل آلن گیلسپی
مایکل آلن گلسپی (Micael Allen Gillespie) فیلسوف آمریکایی و استاد دانشگاه دوک است.زمینه های مورد علاقه وی فلسفه سیاسی، فلسفه قاره، تاریخ فلسفه و خاستگاه مدرنیته است. او درباره رابطه الهیات و فلسفه، الهیات قرون وسطایی، لیبرالیسم و تعدادی از فلاسفه مانند نیچه، هگل، هایدگر و کانت مقاله منتشر کرده است.
قسمت هایی از کتاب ریشه های الهیاتی مدرنیته (لذت متن)
رخت بربستن خداوند از جهان، موجب می شود قائلان به تز مدرنیته گنوسی، غیبت خدا را با مرگ خدا خلط کنند. در گنوسیسم، خداوند دور و مهجور است، غائب است و سراغی از آن نمی توان گرفت؛ اما در وجودش تشکیکی نمی شود، حال آنکه در دوران مدرن با مرگ خدا روبه روییم؛ مرگی که مدت ها پیش از اعلان نیچه رخ داده است. به عبارت دیگر، دوران مدرن دروازه های استعلا را فرو می بندد و ناکامی عقل مدرن در ابتنای تام و تمام بر خود، نه به معنای تداوم و گریزناپذیری میل به استعلا، بلکه صرفا تلاش همواره ناکام عقل برای پس راندی کامل چیزی است که بلومنبرگ آن را مطلق العنانی واقعیت می خواند. البته می توان سندروم گنوسیسم را ادامه داد و خود مطلق العنانی واقعیت را نیز بازگشت خدای شکست ناپذیر گنوسی تعبیر کرد، اما حال که خدای ناجی و به تبع او استعلا کنار رفته است، شرور زمینی و درون ماندگار را نمی توان به معنایی الهیاتی شر دانست؛ چون این مفاهیم دوگانه اند و با کنار رفتن یکی، دیگری نیز از میان می رود.