گروهی هوشیاری و معرفت به امور را در خلفا و سلاطین ناپسند می دانستند و هنگامی که مکتفی بالله وفات یافت، وزیرش بر آن شد که با "عبدالله بن معتز" بیعت کند، و عبدالله مردی فاضل و خردمند و دانش پژوه بود. در این هنگان یکی از دبیران زیرک و کاردان بدو گفت: ای وزیر این تصمیم که درباره بیعت با ابن معتز گرفته ای درست نیست. وزیر گفت چرا؟ دبیر گفت: تو را چه حاجت که کسی را به کرسی خلافت بنشانی که به وزن و اندازه و قیمت ها آشناست، و به همه امور آگاه است ، صلاح در این است که کودکی خردسال را به کرسی خلافت بنشانی تا تا اسم خلافت او را باشد و حقیقیتش از آن تو و... این کتاب یک تاریخی عمومی در آداب ملکداری و دولت های اسلامی بوده که در آن نویسنده به بررسی اخبار خلفای راشدین، امویین، عباسین و همچنین چگونگی وزارت در خلال فرامانروایی خلفا و سلاطین می پردازد.