ابراز حاجت شرطی لازم برای برقراری رابطه ی دوستی با خداوند است؛ اما شرطی لازم برای تکامل یا رشد معنوی چنان رابطه ای نیز هست. اینجاست که ما باید به وجه مهمی از تفاوت میان دوستی با خداوند و دوستی با سایر انسان ها توجه کنیم. دوستی عاشقانه میان انسان ها مستلزم همذات پنداری دوسویه ای است که هر طرف رابطه مصالح دیگری را مصالح خود می شمارد. با این حال، به همان دلیلی که مصالح من لزوما در جهت خواست و آرزوهایم نیست، مصالح معشوق من نیز لزوما منطبق بر خواست ها و آرزوهای او نیست. ما انسان ها ضعیف و جایزالخطاییم و معمولا آگاهانه یا ناآگاهانه چیزهایی را طلب می کنیم که خیرمان در آن ها نیست یا با مصالح واقعی مان تطبیق نمی کنند؛ پس عشق میان انسان ها لزوما مستلزم این نیست که من همواره هر آنچه را معشوقم می خواهد برآورده کنم، بلکه تنها مقتضی آن است که بکوشم در خدمت مصالح واقعی معشوقم باشم، همان مصالحی که آن ها را صادقانه اما، با جایزالخطایی، مصلحت معشوق خویش تلقی می کنم. البته این بدان معنا نیست که من به خواسته ها و آرزوهای معشوقم بی اعتنا هستم.