ترس؟... نه، الان دیگه نمی ترسم. می گفت زندگی بعدش دوباره عادی می شود. چه خوب که دیگر درباره ی مرگ حرفی نمی زد. نمی ترسید... دو روز بعد پیداش کردند. ساحل چند شهر آن طرف تر. میان غریبه ها