می دانست که پایان عمرش فرا رسیده. همیشه متفکر بود و به هیچ کس ملامتی نمی کرد، هنگامی که راه می رفت، از همه سو به او سلام می گفتند او همه را به مهربانی پاسخ می داد. با این که حتی بیست موی سپید در محاسن سیاهش دیده نمی شد، هر روز اثر خستگی بیش تری در او محسوس بود. گاهی به دیدار شتری که آب می خورد بر جای می ایستاد، زیرا به یاد روزگاری می افتاد که شترهای عمرش را به چرا می برد.
در طول داستان «بینوایان»، جایگاه «عدالت» و «بیعدالتی» تغییر می یابد، و این بر عهدهی خود کاراکترها و مخاطبین است تا در این مورد تصمیمگیری کنند.
«ادبیات فرانسه» از اشعار قرون وسطایی گرفته تا رمان های مدرن، برخی از تأثیرگذارترین و جسورانه ترین آثار را در ادبیات اروپا و جهان به وجود آورده
وقتی از «ادبیات فرانسه» صحبت می کنیم، یکی از نام هایی که به سرعت به ذهن می آید، «ویکتور هوگو» است