ویکتور هوگو، پیشوای ادبیات رمانتیک فرانسه



وقتی از «ادبیات فرانسه» صحبت می کنیم، یکی از نام هایی که به سرعت به ذهن می آید، «ویکتور هوگو» است

وقتی از «ادبیات فرانسه» صحبت می کنیم، یکی از نام هایی که به سرعت به ذهن می آید، «ویکتور هوگو» است؛ شاعری نام آشنا که نه تنها به خاطر رمان ماندگارش «بینوایان»، بلکه به عنوان پایه گذار ادبیات رمانتیک فرانسه در تاریخ، جاودان شد.

 

 

برای پی بردن به اهمیت «ویکتور هوگو» باید از پایان زندگی او آغاز کنیم. «هوگو» در 22 ماه می سال 1885 از دنیا رفت و در مراسم خاکسپاری اش، بیش از 2 میلیون نفر حضور یافتند. این مراسم باشکوه، یکی از بزرگ ترین تجمعات مردمی در پاریس را رقم زد که تعداد حاضرین در آن، از جمعیت پاریس در آن روزگار بیشتر بود! 

 

همه ی رمان های «هوگو» هدفی داشتند: هدفی تاریخی، اخلاقی، اجتماعی یا همه ی این ها. نبرد نمادین انسان و دریا در «رنجبران دریا» ثابت می کند که ادبیات «هوگو» نماد پایداری است. ارتعاش قوی آثار او، موجی از انفجار ایجاد می کند که می تواند لرزه بر اندام هر خواننده ای بیندازد. کافی است «گوژپشت نتردام» را به یاد آوریم و هجوم خروشان جمعیتی که کلیسا را می بلعد.

 

 

 

 

بینوایان: میراث ابدی هوگو

راه‌ های سرنوشت آدمی همه سرراست نیستند؛ به صورت خیابانی مستقیم پیش پای صاحب خود منبسط نمی‌ شوند؛ بن‌ بست ‌هایی دارند، و راه‌ های کج و معوجی، و پیچ ‌های تاریکی، و چهارراه‌ های اضطراب‌ آوری که چندین راه از آن ‌ها منشعب می‌ شود. از کتاب «بینوایان»


بیش از 150 سال از انتشار رمان «بینوایان» می گذرد و این کتاب همچنان از پرفروش ترین آثار دنیای ادبیات به شمار می رود. شاهکار «هوگو» ثابت می کند که رمان، می تواند تاریخ انقضا نداشته باشد. با گذشت بیش از یک قرن، مخاطبین «هوگو» همچنان در انتظار تجربه ی داستان حماسی مردی به نام «ژان والژان» هستند که به اتهام دزدیدن تکه نانی به مدت 19 سال به زندان می افتد؛ تجربه ای که فقط و فقط یا با خواندن کتاب «بینوایان» یا دیدن اقتباس هایی از این رمان بر روی صحنه ی تئاتر، پرده ی سینما و یا صفحه ی تلویزیون میسر می شود. شاید به همین دلیل، «بینوایان» یکی از اقتباس شده ترین آثار ادبی در سرتاسر دنیاست.

 

 

استقامت، رمز پیروزی

با وجود این که «بینوایان» در سال 1862 منتشر شد، «هوگو» چند دهه قبل، یعنی از دهه ی 1830 بر روی آن کار می کرد. «استقامت، رمز همه ی پیروزی هاست.» این یکی از جملات معروف «هوگو» است. آیا موفقیت چشم گیر «بینوایان»، صرف نظر از دیگر آثار این نابغه ی دنیای ادبیات، برای اثبات جمله ی او کافی نیست؟

«بینوایان» محبوب ترین رمان در میان سربازان جنگ داخلی آمریکا بوده است. چه صحنه ی باشکوهی! سربازانی را تصور کنید که هر لحظه در انتظار مرگ هستند، اما در لحظات خونین جنگ، رمان «بینوایان» را می خوانده اند. اگر جویای علت هستید، باید بگوییم که کمتر رمانی مانند «بینوایان»، کشمکش ها، قهرمانی، شجاعت، شرافت و انسانیتِ افراد به حاشیه رانده شده را ثبت کرده است. 

نکته ی جالب دیگر درباره ی «بینوایان» آن است که این اثر به عنوان یکی از مشهورترین رمان های فرانسوی، در فرانسه نوشته نشده است! «هوگو» که از منتقدین ناپلئون بود، بعد از کودتای 1851 از فرانسه فرار کرد. او  پس از بلژیک، در نهایت به جزیره ی «جرنزی» تبعید شد و در آن جا به مدت 15 سال زندگی کرد. این 15 سال از مفیدترین دوره های کاری او بود و به نگارش «بینوایان» انجامید.

 

 

از قرن نوزدهم تا امروز

«هوگو» بر طیف وسیعی از نویسندگان تأثیر گذاشت: از معاصرین فرانسوی اش «زولا» و «فلوبر» گرفته تا «داستایفسکی» و «کامو». «هوگو»از قرن نوزدهم تا به امروز، الهام بخش هنرمندان بسیاری بوده و نام او از طریق هنرش جاودان شده است و نه فعالیت های سیاسی اش. این را از این نظر می گوییم که «هوگو» در عرصه ی سیاست نیاز فعال بود و همان طور که گفتیم مدتی را نیز در تبعید گذراند. اما او نه از طریق سیاست، بلکه به واسطه ی ادبیات توانست روح انقلابی زمانه اش را به تصویر بکشد و نسل های بعد را مسحور خود سازد. 

 

 

 

قهرمان عامه ی مردم

 

«هوگو» دیدگاه رمانتیک یا به گفته ی خودش «شاعر کامل» را در سه چیز می دانست: انسانیت، طبیعت و ماوراءطبیعت. اولین ندایی که «هوگو» سر داد، ندای انسانیت بود. به نظر او، انسانیت، هنرمند را فرا می خواند تا نقشش را به عنوان انسانی نوع‌دوست از طریق فعالیت های سیاسی ایفا کند. به همین دلیل، با وجود این که او مدتی به اشراف پیوسته بود، اکنون خود را با توده ی مردم می دانست. 

در دهه ی 1850، «ویکتور هوگو» که اصل و نسبش با بورژوازی پیوند داشت، خود را نماینده ی توده ی مردم اعلام کرد و چیزهایی که نوشت «درباره ی مردم» و «برای مردم» بود. به همین دلیل، به یاد ماندنی ترین شخصیت های «بینوایان»، نه ثروتمندان و مقامات عالی رتبه، که فقرا و عامه ی مردم هستند. 

«هوگو» با وجود این که خودش فقیر نبود، همواره با فقرا یک دل و یک زبان باقی ماند و به اندیشیدن به دغدغه های آن ها ادامه داد. او تا آخرین نفس به تعهدش برای طبقات پایین جامعه پایبند ماند: طبق وصیت نامه ی او، تابوتش با کالسکه ی ساده ای حمل شد که در خاکسپاری افراد فقیر به کار گرفته می شد.

 

 

همه ی آثار هوگو «بهترین» هستند

 

«ویکتور هوگو» را بیشتر با برجسته ترین اثرش یعنی «بینوایان» می شناسیم. اما این کتاب، تنها یک پرتو از نور خیره کننده ی استعداد این نویسنده ی برجسته است. پدر ادبیات رمانتیک فرانسه، نمونه ای درخشان از نویسنده ای است که آثارش را برای هدفی والاتر خلق می کند: از عدالت اجتماعی گرفته تا حفاظت از ساختمان های با ارزش تاریخی که در معرض تهدید هستند. با ما همراه باشید تا ثابت کنیم همه ی آثار «هوگو»، بهترین هستند!

 

 

جان بخشی به کلیسای نتردام

 

علاوه بر «بینوایان»، رمان «گوژپشت نتردام» از معروف ترین آثار «هوگو» است. «والت دیزنی» در سال 1996 از این کتاب، اقتباس موفقی کرد. طرح داستانی «گوژپشت نتردام»، هیجان انگیز و در عین حال، تراژیک است. 

 

منبع الهام «هوگو» در نوشتن این رمان، کلمه ای بود که بر روی یکی از دیوارهای کلیسای نتردام کنده کاری شده بود: کلمه ی یونانی «Anatkh» که معنی آن «سرنوشت» است؛ سرنوشتی شوم که حتی با دانستن این که پایان تراژیکی در انتظارت است، نمی توانی از آن فرار کنی. «هوگو» در مقدمه ی کتابش در این باره نوشت:

کسی که این کلمه را بر دیوار برج کلیسای نتردام نقش زده بود چندین قرن پیش، از جهان رخت بربسته و نوشته ی او هم به دنبال وی ناپدید گردیده است. پایان عمر کلیسا نیز بسیار نزدیک است. کتاب حاضر درباره ی سنگ نوشته ی مزبور به رشته ی تحریر در آمده ‌است.

شخصیت های دوست داشتنی و ملموس این رمان آن چنان مجذوبتان می کنند که می خواهید آن ها را زیر بال و پرتان بگیرید: گوژپشتی به نام «کازیمودو» و زنی زیبا به نام «اسمرلدا» از دوست داشتنی ترین شخصیت های تاریخ ادبیات به حساب می آیند. 

اما هدف خالق این شخصیت ها از نوشتن کتاب «گوژپشت نتردام»، فقط روایت داستان زیبای آن نیست. «هوگو» در آن زمان، شاهد این بود که مقامات شهری، ساختمان های گوتیک قدیمی را تخریب و بازسازی می کنند. از این رو، او می خواست بر ارزش این نوع از معماری تأکید کند؛ به همین دلیل کلیسای نتردام را به یکی از شخصیت های اصلی رمانش تبدیل کرد تا به حفظ این بنا کمک کند. به عبارت دیگر، قهرمان این رمان، کلیسای نتردام پاریس است.

 

 

ریشه های بینوایان در رمانی دیگر

 

اگر به دنبال ریشه های «بینوایان» هستید، باید آن را در کتاب دیگری از «هوگو» جست و جو کنید. پیش از این که ژان والژانی در کار باشد، «کلود ولگرد» نوشته شد. او هم مانند «ژان والژان» مردی فقیر بود که به دلیل دزدیدن غذا برای خانواده اش، زندانی شد. ولگردانی مانند او که جامعه آن ها را نادیده می گیرد، نمی توانند از خود حمایت کنند و به همین دلیل، به زندان می افتند. «هوگو» این بی عدالتی ها را می دید و با قلم فولادینش می خواست قدمی برای اصلاح آن ها بردارد. 

 

تلاشی دیگر برای تغییرات اجتماعی

«آخرین روز یک محکوم» از آثار اولیه ی «هوگو» در سال 1829 به انتشار رسید و نمونه ای دیگر از تلاش او برای تغییرات اجتماعی است. ایده ی نوشتن این کتاب زمانی به ذهن «هوگو» رسید که جلادی را در حال آماده کردن گیوتین برای اعدام دید. او تصمیم گرفت کتابی بنویسد و در آن، مجازات اعدام را محکوم کند؛ ایده ای که در آن زمان بسیار دور از انتظار بود.

 

 

تلاشی همه جانبه

 

اگر از طرفداران شخصیت ماندگار «جوکر» هستید، رمان «مردی که می خندد»، مخصوص شماست. 

ای قدرتمندان احمق، دیدگان خود را بگشایید. من مجسم‏ کننده ی همه چیزم... کشیشان، اشراف، شاهزادگان! به هوش باشید: «مردم به ظاهر خندانند و در باطن رنج می ‏برند»... من سمبل مردم هستم... ولی... به شما می ‏گویم که مردم به خود می ‏آیند... انتها شروع می ‏شود. شفق خونین صبح می ‏دمد. این است معنای خنده ی من. اینک شما بر خنده ی من بخندید..! از کتاب «مردی که می خندد»


کتاب «ناپلئونی کوچک» همان طور که بر روی جلدش نوشته شده درباره ی رنج های بزرگ ویکتور هوگو از ناپلئون سوم است. «ویکتور هوگو» که از پرکارترین نویسندگان قرن نوزدهم فرانسه بود، در کتاب «نود و سه» نیز تمرکزش را بر تاریخ گذاشت.

اما این شاعر و نویسنده ی بی همتا، علاوه بر شعر و داستان نویسی، در ادبیات نمایشی نیز خوش درخشید. یکی از بهترین نمایشنامه های او «تریبوله دلقک شاه» نام دارد که به دلقکی درباری در دوره ی رنسانس می پردازد. از دیگر نمایشنامه های شاخص «هوگو» می توان به «ری بلاس» و «لوکرس بورژیا» اشاره کرد.

 

 

 

ناگفته هایی از زندگی هوگو

پیش از این گفتیم «هوگو» از هیچ فعالیت بشردوستانه ای چشم پوشی نمی کرد. بسیاری از نوشته های او، از جمله تلاش «ژان والژان» برای آزادی از زندان، با نگاه عمیقی به سیاست، فقر، عدالت و فلسفه ی اخلاق گره خورده اند. «هوگو» یک فعال حقوق بشر تمام عیار بود که از جزئیات زندگی اش می توان مواد خام مورد نیاز برای ساختن ده ها فیلم سینمایی را تهیه کرد!

 

 

راهکاری عجیب برای شکستن قفل نویسندگی 

قفل کردن ذهن نویسنده (Writer’s Block)، یکی از شایع ترین مشکلات برای هر نویسنده ای است. اما «هوگو» برای این مشکل، راهکاری عجیب داشت. او لباس هایش را در می آورد و خودش را در اتاقی خالی حبس می کرد. اتاقی که فقط یک کاغذ و قلم در آن بود. او به خدمتکارانش دستور می داد تا زمانی که داستان را پیش نبرده، لباس هایش را پس ندهند!

 

 

ویکتور قدیس 

«هوگو» در یکی از مذاهب ویتنامی، به عنوان قدیس شناخته می شود. فرقه ی «کائو دای» که به ترکیبی از آموزه های بودا، تائو، کنفوسیوس و مسیح پایبند است، نام «ویکتور هوگو» را در میان قدیسین خود قرار داده است.

 

 

زندگی عاشقانه ی پیچیده

خالق رمان «بینوایان» در اکتبر سال 1822 با «آدل فوشه» ازدواج کرد. این زوج حدود 46 سال با هم زندگی کردند. اما زندگی «هوگو» پر از پستی و بلندی های عاشقانه بود. او معشوقه های زیادی داشت و تنها تعهد واقعی اش در زندگی، پایبندی به هنر بود. یکی از معشوقه های او به نام «ژولیت دوئه»، ویکتور را در تبعید به جزایر مانش همراهی کرد. «ژولیت» در طول زندگی اش بیست هزار نامه برای «هوگو» نوشت و در آن ها از عشق آتشین و حسادت هایش گفت.

 

 

سه اصل اساسی

«هوگو» آن طور که خودش می گوید، طرفدار سه اصل اساسی بوده است: «قاعده در سبک، دقت در تفکر و تصمیم گیری در زندگی.» او در هر چیزی که می نوشت، بخشی از وجود خود را به نمایش می گذاشت. نوشتن داستان برای «هوگو» فضایی را فراهم می آورد که او را قادر می ساخت دیدگاه هایش را به زیباترین شکل ممکن مطرح کند. 

به طور مثال، انزجار او از شیوه ی برخورد با فقرا، شرایط زندان و فساد نظام قضایی فرانسه را به وضوح می توان در «بینوایان» دید. «هوگو» همواره به سه اصل اساسی خود وفادار ماند: سبکی قاعده مند تنظیم کرد، تفکراتش را با دقت دسته بندی نمود و تصمیم گرفت با همه ی درماندگان و بینوایان همدلی کند. او با خلق شخصیت های ماندگاری چون «کوزت» و «ژان والژان» به قلب مخاطبینش نفوذ کرد.

آثار «ویکتور هوگو» ما را به چالش می کشند تا بیاندیشیم. به یاد داشته باشید بنیان گذار ادبیات رمانتیک، ما را به سوی تغییر تشویق می کند تا یادمان نرود

 

«شنیده نشدن، دلیلی برای ساکت ماندن نیست.»