دیگر روز بدرگاه آمدی و با خلعت نبود، که برعادت روزگار گذشته قبایی ساخته کرد و دستاری نشابوری یا قاینی، که این مهتر را رضی الله عنه با این جامه ها دیدندی به روزگار. و از ثقات او شنیدم، چو بوابراهیم قاینی کدخدایش و دیگران، که بیست و سی قبا بود او را یک رنگ که یک سال می پوشیدی و مردمان جنان دانستندی که یک قباست و گفتندی: سبحان الله! این قبا از حال بنگردد؟ اینت منکر و بجد مردی! و مردی ها و جدهای او را اندازه نبود، و بیارم پس از این به جای خویش و چون سال سپری شد بیست و سی قبای دیگر راست کرده به جامه خانه دادندی. این روز چون به خدمت آمد و بار بگسست سلطان مسعود رضی الله عنه خلوت کرد با وزیر و آن خلوت تا نماز پیشین بکشید، وگروهی از بیم خشک می شدند، و طبلی بود که زیر گلیم می زدند و آواز پس از آن برآمد و منکر برآمد، نه آن که من یا جز من بران واقف گشتندی بدانچه رفت در آن مجلس، اما چون آثار ظاهر می شد از آنچه گروهی ز شغل ها فرمودند و خلعت ها دادند و گروهی را برکندند و قفا بدریدند و کارها پدید آمد خردمندان دانستند که آن همه نتیجهٔ آن یک خلوت است.
دوستان تفاوت تاریخ بیهقی دو جلدی نشر سخن با نسخهی یک جلدی که اسمش دیبای دیداری هست در چیه؟ آیا تفاوتی دارن؟