کتاب مصیبت نامه

Mosibat-Nameh
کد کتاب : 16990
مترجم :
شابک : 978-9643722029
قطع : وزیری
تعداد صفحه : 958
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 2020
نوع جلد : جلد سخت
سری چاپ : 11
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب مصیبت نامه اثر فرید الدین عطار نیشابوری

کتاب مصیبت نامه اثر فرید الدین عطار نیشابوری حکایتی است منظوم با بیش از هفت هزار و پانصد بیت و سیصد و چهل حکایت که در کنار دو اثر الهی نامه و منطق الطیر از بزرگ ترین آثار ادبی و عرفانی ایران محسوب می شوند.

کتاب ابتدا با مقدمه ای در ستایش پروردگار و نبی و خلفای زمان شروع شده و سپس سالک، سفر عرفانی خود را آغاز می کند. عطار با چهل مقاله در قالب مثنوی، چهل مرحله ای را که جان سالک طی می کند تا به نهایت خودشناسی و عرفان برسد، به نظم درآورده و در خلال مثنوی ها با بیان حکایت هایی خواندنی، مخاطب را در فهم و درک بهتر مفاهیم منظوم یاری می کند.

آنچه سبب شده تا عطار این منظومه را مصیبت نامه بنامد، احتمالا رنج و اندوه بی مثالی است که سالک در مسیر شناخت خود و دست یابی به حقیقت تحمل می کند . این رنج و ماتم از ابتدا تا انتهای راه همراه اوست و آنچه بدان دست می یابد نه تنها از این غم و سرگشتگی رهایش نمی کند، بلکه او را حیران تر از پیش می سازد.

رهروی سرگشته از فرشته و جن و انس برای یافتن پاسخ خود، که درک حقیقت در دو راهی شریعت و طریقت است، مدد می جوید اما هیچ کدام توان پاسخ گویی به این سوال بنیادی را نداشته و بعد از طی بیست و هشت مرحله او به پیامبران روی می آورد که آنان نیز در نهایت او را به خاتم انبیا، محمد صلوات الله هدایت می کنند.

از نکات جالب این منظومه، جنبه ی تاریخی حکایات آن است که عطار در چند داستان نظیر حکایت نصر بن احمد ، حسنک مسعود غزنوی و نوح بن منصور به دوران پادشاهی غزنویان و سامانیان اشاره می کند.

کتاب مصیبت نامه

فرید الدین عطار نیشابوری
فریدالدین ابوحامد محمد عطار نیشابوری مشهور به شیخ عطّار نیشابوری (۱۱۴۶م/۵۴۰ق -۱۲۲۱م/۶۱۸ق) یکی از عارفان و شاعران ایرانی بلندنام ادبیات فارسی در پایان سدهٔ ششم و آغاز سدهٔ هفتم است. او در سال ۵۴۰ هجری برابر با ۱۱۴۶ میلادی در نیشابور زاده شد و در ۶۱۸ هجری به هنگام حملهٔ مغول به قتل رسید.
قسمت هایی از کتاب مصیبت نامه (لذت متن)
بود مجنونی بغایت گرسنه/ سوی صحرا رفت سر پا برهنه/ نانش میبایست چون نانش نبود/ دردش افزون گشت درمانش نبود/ گفت یا رب آشکارا و نهان/ گرسنه تر هست از من در جهان/ هاتفی گفتش که میآیم ترا/ گرسنه تر از تو بنمایم ترا/ همچنان در دشت میشد یک تنه/ پیشش آمد پیر گرگی گرسنه/ گرگ کو را دید غریدن گرفت/ جامهٔ دیوانه دریدن گرفت/ لرزه بر اندام مجنون اوفتاد/ در میان خاک در خون اوفتاد/ گفت یارب لطف کن زارم مکش/ جان عزیزست این چنین خوارم مکش/ گرسنه تر دیدم از خود این بسم/ وین زمان من سیر تر از هر کسم/ سیر شد امشب شکم بی نان مرا/ نیست نان در خورد ترازجان مرا/ بعد ازین جز جان نخواهم از تو من/ تا توانم نان نخواهم از تو من/ گرگ را تو بر سرم بگماشتی/ گر بفرمائی کند گرگ آشتی/ در چنین صحرا گرفتار بلا/ این چنین گرگیم باید آشنا/ این دمم با گرگ کردی در جوال/ هین رهائی ده مرا زین بد فعال/ این سخنها چون بگفت آن سرنگون/ گرگ از پیشش بصحرا شد برون/ گر تو خواهی تا بسر گرداندت/ چون فلک زیر و زبر گرداندت/ سرنگون نه پای در دریای او/ در شکن با شیوهٔ و سودای او