ایگو واژه ای لاتین به معنای «من» است. در روان شناسی سنتی ایگو همان اصل حاکم بر شخصیت ماست، یعنی عامل اجرایی روان ما و آن بخش از وجودمان که کمک می کند به اهدافمان در زندگی دست یابیم. ایگوی سالم از قابلیت مشاهده، قضاوت و انتخاب برخوردار است. همچنین به ما در زندگی، احساس پیوستگی شخصی و یکپارچگی و ثبات می دهد. ایگوی قوی و توانمند ماست که باعث برقراری روابط موثر می شود. چنین ایگویی همان «خود» است، همان احساس مستمر هویتی منحصربه فرد ما. این همان خود-شخصیت خودآگاه ماست که تجربیات را پردازش می کند. ایگو فرایندی همواره متغیر است؛ تغییری تجربی و عملی متافیزیکی.
احساس ما از خودمان مبتنی بر اعمال، نگرش ها و تاریخچه فردی مان است. اگر خود را برتر و بهتر از دیگران بدانیم، نه برابر و مساوی با آنان، احساسمان از خود دیگر بازتاب عضوی از خانواده ی بشری ما نیست. این روند، ارتباطی تنگاتنگ با فردگرایی افراطی دارد که نتیجه مسلم آن تکبر و فخرفروشی است. شدت عمل خودپرستی یا خودخواهی مبتنی بر این توهم است که جهان حول محور ما می گردد. در این صورت، فرد در مورد ارزش بشر با مهارت ها و استعدادهای خود دیدگاهی اغراق آمیز می یابد. جهان پیرامون ما زمانی ایمن می شود که دریابیم همه ما منحصربه فرد، یگانه و در عین حال، متصل به هم هستیم. کار گروهی پادزهری در برابر خودپرستی است و صد البته ایگو سرپرست گروه نیست، بلکه فقط یک بازیکن است.