لی لی و کانگوروی آبی دوست هایی جدا نشدنی هستند. هر کاری لی لی انجام می دهد، کانگوروی آبی هم آنجا است و او را نگاه می کند. بعضی وقت ها لی لی به سرش می زند جلوی دیگران خودنمایی کند. او هربار که می خواهد شیرین کاری کند، می گوید: «این که کاری ندارد! حالا نشانت می دهم کانگوروی آبی! ».
لی لی در انجام شیرین کاری هایش همیشه زیاده روی می کند و به هشدارهای بزرگ ترها اصلا توجهی نمی کند. او دوست دارد به همه نشان دهد که او هم می تواند شیرین کاری های دیگران را انجام دهد. این کارها خیلی وقت ها خطرناک هستند و باعث دردسر می شوند اما لی لی دست از این کارهایش برنمی دارد.
او موقع آکروبات بازی، وسایل خانه را به هم ریخت. وقتی در مهمانی می خواست کارهای آقای شعبده باز را انجام دهد، توپ ها به سمت صورت مهمان ها پرتاب شد و مهمانی به هم خورد و وقتی در پارک می خواست مثل پسرهایی که در پارک بودند با دوچرخه اش شرین کاری کند، کنترل دوچرخه را از دست داد و به زمین خورد و پایش زخمی شد اما باز هم دست از کارهایش برنداشت.
یه روز وقتی عمو جرج با برادر کوچولوی لی لی الاکلنگ بازی می کرد، لی لی خواست که او هم الاکلنگ بازی کند، لی لی با یک حرکت خطرناک روی الاکلنگ پرید و کانگوروی آبی که سمت دیگر الاکلنگ نشسته بود، روی درخت ها پرت شد و لی لی نتوانست او را پیدا کند…
« حالا نشانت می دهم کانگوروی آبی! » داستان شیطنت های لی لی است که هم برای خودش و هم برای دیگران خطرناک است. لی لی مثل خیلی از کودکان از خطرهایی که ممکن است به او آسیب برسانند، آگاه نیست و به همین دلیل کارهای خطرناکی را بدون ترس انجام می دهد.
« حالا نشانت می دهم کانگوروی آبی! » یکی از کتاب های مجموعه ی «لیلی و کانگوروی آبی» است. «عاشقتم کانگوروی آبی»، «حالا چی کار کنیم کانگوروی آبی؟»، «تولدت مبارک کانگوروی آبی!»، «کار تو بود کانگوروی آبی!»، «کریسمس مبارک کانگوروی آبی!» دیگر جلدهای این مجموعه هستند.
کتاب حالا نشانت می دهم کانگوروی آبی!