علم بیان مربوط به معناست و از این رو جهانی… است و اختصاص به زبان و ملت خاصی ندارد. همان طور که در شعر عرب یا ایرانی، تشبیه و استعاره هست، همان طور در شعر شاعر قبیله آمازون یا آمریکا هم تشبیه و استعاره وجود دارد. می توان گفت که متن ادبی از یک دستور زبان جهانی ادبی و شاعر از یک فطرت زبانی جهانی متابعت می کند.
زبان را با دستور زبان ارزیابی می کنند اما محک و متدلوژی ادبیات تا حد بسیار زیادی علم بیان است. مثلا با علم بیان می توان والایی و استواری یا فرودستی و خامی آثار ادبی را سنجید. درجه ی نوآوری و تقلید را اندازه گرفت و کلا به بسیاری از مسائل ادبی به صورت دقیقی پاسخ داد.
چگونه ادیبی بدون التفات به علوم ادبی کلیدی، مخصوصا بیان که مستقیما مربوط به شناخت ماهیت ادبیات است می تواند به بررسی وتبیین دقایق متون بپردازد؟ بر اهل نظر آشکار است که کسانی که مثلا به بدیع یا بیان تسلط کافی و نظر پویایی نداشته باشند لااقل از درک پنجاه درصد از لطایف و نکات و معنی ابیات حافظ و نظامی -و کثیری از صاحب سبکان - عاجز خواهند بود.