کتاب بدون تو ما هیچ هستیم

Without You, There Is No Us
یک جاسوس در میان آقازاده های کره ی شمالی
کد کتاب : 43789
مترجم :
شابک : 978-6004614030
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 320
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2014
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب بدون تو ما هیچ هستیم اثر سوکی کیم

"بدون تو ما هیچ هستیم" یک گزارش باورنکردنی و خطرناک از "سوکی کیم" است؛ او وانمود می کرد یک مبلغ مسیحی است تا بتواند در یک دانشگاه معتبر در کره شمالی، انگلیسی تدریس کند. بله ، درست است - او در کشوری مخفیانه وارد کار شد که از غربی ها متنفرند و این داستان "یک جاسوس در میان آقازاده های کره ی شمالی" است.

کره شمالی حقیقتا مکانی شگفتی برانگیز است! "سوکی کیم" در طول اقامت خود یادداشت های گسترده ای نوشت ، اما مجبور شد این کار را مخفیانه انجام دهد زیرا همکاران او فکر می کردند او فقط یک داستان نویس است که می خواهد تدریس کند.

"سوکی کیم"در سال 2011 به مدت دو ترم در دانشگاه علم و صنعت پیونگ یانگ (PUST) که دانشجویانش تماما مذکر بودند تدریس کرد. بودجه این مدرسه توسط مبلغین تأمین می شد و معلمان مجاز به بحث در مورد دین یا مسیحیت با مردم محلی نبودند. بسیاری از دانشجویان "سوکی کیم" از خانواده های رده بالا بودند و به خوبی انگلیسی صحبت می کردند ، اما به خارجی ها مشکوک بودند. "سوکی کیم" در کره جنوبی متولد شده بود و توانایی صحبت به کره ای، کمک کرد تا اعتماد برخی از دانشجویان دانشگاه خود را جلب کند.

"سوکی کیم" و معلمان همکارش به طور مداوم تحت نظر قرار می گرفتند و هر کجا می رفتند، تعقیب می شدند و فقط در صورت داشتن جواز ویژه، اجازه داشتند از دانشگاه خارج شوند. حتی بازدید از اماکن تاریخی کاملا کنترل شده و بدون آزادی حرکت و گفتار بود. برای "سوکی کیم" این کالج مانند زندان بود و او در مدت حضور در آنجا احساس انزوا و تنهایی می کرد. اما واقعا چه اتفاقی در آنجا رخ می داد؟ اگر مشتاق به دانستن پاسخ این سوال هستید، خواندن کتاب "بدون تو ما هیچ هستیم" به شما توصیه می شود.

کتاب بدون تو ما هیچ هستیم

سوکی کیم
سوکی کیم روزنامه نگار و نویسنده کره ای آمریکایی است. او نویسنده دو کتاب ، از جمله کتاب برنده جایزه The Interpreter می باشد. کیم در حال حاضر سردبیر The New Republic است.او در سئول کره جنوبی متولد شد و در سیزده سالگی به همراه خانواده به ایالات متحده مهاجرت کرد. وی از کالج بارنارد با مدرک لیسانس زبان انگلیسی فارغ التحصیل شد. وی همچنین در مدرسه علوم شرقی و آفریقایی در لندن در رشته ادبیات آسیای شرقی تحصیل کرد و کمک هزینه تحقیقاتی فولبرایت ، یک بورس تحصیلی گوگنهایم و یک بورس تحصیلی بنیادهای جامعه د...
دسته بندی های کتاب بدون تو ما هیچ هستیم
نکوداشت های کتاب بدون تو ما هیچ هستیم
Chilling…reminds us that evil is not only banal; it is also completely arbitrary.
دهشتناک ... به ما یادآوری می کند که شر نه تنها پیش پا افتاده است بلکه همچنین کاملا اختیاری است.
New York Times Book Review New York Times Book Review

Remarkable…A deeply unsettling book, offering a rare and disturbing inside glimpse into the strangeness, brutality and claustrophobia of North Korea… Kim's book is full of small observations that vividly evoke the paranoia and loneliness of a nation living in fear and in thrall to its 'Great Leaders'…Her portraits of her students are tender and heartbreaking, highlighting the enormity of what is at stake.
مثال زدنی... کتابی عمیقا ناراحت کننده که یک نگاه اجمالی نادر و نگران کننده از غربت، وحشی گری و کلاستروفوبیای کره شمالی ارائه می دهد... کتاب کیم مملو از مشاهدات کوچک است که به وضوح پارانویا و تنهایی ملتی را که در ترس و به سختی در بندگی رهبران بزرگشان زندگی می کنند برمی انگیزد. تصویرسازی او از دانشجویانش لطیف و دلخراش است و هنگفتی آنچه را که در معرض خطر است برجسته می کند.
Chicago Tribune Chicago Tribune

Enthralling...Reveals the perplexing innocence and ignorance of one of the world’s most secretive countries.
شیفته کننده ... معصومیت و جهالت گیج کننده یکی از مخفی ترین کشورهای جهان را نشان می دهد.
Oprah Magazine Oprah Magazine

[An] extraordinary and troubling portrait of life under severe repression…[Kim’s] account is both perplexing and deeply stirring.
تصویری خارق العاده و مغشوش کننده از زندگی تحت سرکوب شدید ... گزارش [کیم] هم مبهوت کننده و هم کاملا تکان دهنده است.
Publishers Weekly Publishers Weekly

قسمت هایی از کتاب بدون تو ما هیچ هستیم (لذت متن)
یکی از نگرانی های آن ها لهجه های متفاوتی بود که در دانشکده می شنیدند. مثلا، جوآن، که حدود هفتاد سال داشت و اصالتا اهل آلاباما بود با لهجه ای صحبت می کرد که به گوششان آشنا نبود و فهمیدن حرف های او برایشان سخت بود. استادان دیگر لهجه های نیوزلندی، استرالیایی یا بریتانیایی داشتند. یکی از دانشجویان پرسید که لهجه ی امریکایی برای آینده شان مفیدتر است یا لهجه ی انگلیسی. این سوال باارزشی بود، هر چند نمی دانستم تا چه حدی می خواهند از زبان انگلیسی استفاده کنند؛ چون فقط تعداد محدودی از اهالی کره شمالی اجازه ی سفر دارند. می خواستم به او بگویم باید خبرهای خارجی را از شبکه ی بی بی سی و سی ان ان تماشا کند و ببیند کدام لهجه را بیشتر دوست دارد، اما می دانستم تنها کانال های تلویزیونی ای که به آن ها دسترسی داشتند، کانال های مربوط به کره شمالی بود. همچنین دوست داشتم فیلم های هالیوود را تماشا کنند تا بیشتر با زبان انگلیسی روزمره آشنا شوند. البته این گزینه هم در دسترس نبود. گاهی سوال ها کمی از موضوع یادگیری بهتر انگلیسی منحرف می شد و به سمت دیگری می رفت: -از اینجا تا نیویورک با هواپیما چقدر طول می کشه؟ -دلتون برای مادرتون تنگ شده؟ -دوست دارین با یک مرد امریکایی ازدواج کنین یا با یک کره ای؟ اما هرگز پایشان را فراتر از این حد نمی گذاشتند. روز بعد، تولد بیست سالگی پارک جون هو بود و بسیار خوشحال و بشاش به نظر می رسید. او دانشجوی محبوب و در عین حال باهوشی بود و بعضی وقت ها بازیگوش، اگرچه نگاه بشاشش گاهی به نگاهی سرد تبدیل می شد. او با افتخار گفت خانواده ی چهار نفره اش در مرکز پیونگ یانگ زندگی می کنند و آن قدر جسور بود که اعلام کند مهارت صحبت کردنش به انگلیسی بسیار عالی است، چون پدرش از بچگی با او به زبان انگلیسی و چینی صحبت کرده است. مادرش همیشه روز تولدش برایش نودل درست می کرد -یک سنت تولد چینی نه کره ای- اما چون امسال کنار خانواده اش نبود، هم کلاسی هایش تولدی برایش ترتیب داده بودند. جون هو توضیح داد: قراره هانگ مون سوپ گیتار بزنه و پارک سی هون هم برقصه! بعد هم کیم ته هیون نقش یک دختر رو تو نمایشمون بازی می کنه و ری جین چول نقش یک پسر رو. آن ها برنامه ریخته بودند آن شب در یکی از اتاق ها دور هم جمع شوند و جون هو را با نمایش های خود سرگرم کنند. قرار بود هر کدام برایش یک آهنگ بخوانند و همه ی این کارها چند ساعت طول می کشید. وقتی پرسیدم چه آهنگی می خواهند بخوانند، شانه هایشان را بالا انداختن و گفتند: آهنگ هایی در مورد دوستی. در این مکان نه باری وجود داشت، نه دختری، نه بازی کامپیوتری. به جز فوتبال و بسکتبال و گردهمایی هفتگی برای تماشای سریال تلویزیونی ملت خورشید که درباره ی دستاوردهای قهرمانانه ی رهبر کبیر بود، تنها سرگرمی شان وقت گذراندن با هم بود. واقعا غم انگیز بود.