1. خانه
  2. /
  3. کتاب قصه های خواندنی مرزبان نامه

کتاب قصه های خواندنی مرزبان نامه

3.4 از 1 رأی

کتاب قصه های خواندنی مرزبان نامه

Marzban-nameh
انتشارات: پیدایش
٪15
165000
140250
معرفی کتاب قصه های خواندنی مرزبان نامه
مرزبان نامه اثری است در اصل مازندرانی نوشته مرزبان شروین فرزند کاووس برادر انوشیروان که بعدها در اوایل قرن هفتم هجری قمری سعدالدین وراوینی آن را از زبان طبری باستان به زبان پارسی دری نوشته است. این کتاب غالبا از زبان حیوانات به شیوه ای سمبلیک و به تقلید از کلیله و دمنه نگارش یافته است و گاهی نیزانسان ها در غالب و نماد اشخاص واقعی در داستان ها گذارده شده اند. درحقیقت نویسنده به روشی غیر مستقیم واغلب از زبان حیوانات پند و اندرزهای خود را به پادشاه زمان خود می گوید. در کتاب پیش رو 17داستان برگزیده و زیبا از مرزبان نامه برای نوجوانان گردآوری شده است.
درباره عبدالمجید نجفی
درباره عبدالمجید نجفی
عبدالمجید نجفی فروردین ۱۳۳۸ در تبریز به دنیا آمد. دبستان حکمت و دبیرستان دهخدا او را تا سال ۱۳۵۶ رساند. در همین سال او وارد دانشگاه تبریز شد.
علاقه به مجله و کتاب و داستان مهر ۱۳۶۳ او را وارد کانون پرورش فکری کرد تا ۱۷ سال کنار کودکان و نوجوانان باشد. رمان برف آباد و مجموعه داستان کت پشمی همزمان سال ۶۸ از او منتشر شد. از نجفی تاکنون آثار متعدد رمان، مجموعه داستان، بازآفرینی از متون کهن فارسی منتشر شده، برخی آثار او جوایزی را به خود اختصاص داده است.
دوره کودکی یعنی دهه چهل. یعنی زمستان‌های سرد و برفی تبریز. و خانه مادربزرگ. با باغچه‌ها و سردابه و مطبخ و درخت عظیم توت. برخی شب‌های زمستان دور کرسی تنوره می‌نشستیم. تخمه بوداده و سنجد لبو هم هرازگاه. پدربزرگ عینک را می‌گذاشت بالای نوک دماغش و امیر ارسلان نامدار می‌خواند یا حسین کردشبستری. معجز هم می‌خواند و تولکی نین ناغیللری (قصه‌های روباه). و مادربزرگ قصه‌گوی ماهری بود. ملک محمد و ماه پیشانی و حسن کچل. بیرون باد بود و برف و صدایی که لای شاخه‌های درخت توت می‌پیچید...
اوایل دهه پنجاه نوجوان بودیم. کچل کفتر باز و تلخون و اولدوز و کلاغ‌های عموصمد. هرکدام یکی دوتومان و چه با ولع می‌خواندم. بعدش آل احمد بود و مدیر مدرسه و زن زیادی و اورازان و تک‌نگاری‌ها. و البته کرایه کتاب هم بود هر بیست وچهار ساعت دو ریال. کیهان بچه‌های آن روز گارهم بود. بعدش مجله دختران وپسران...یادش بخیر! چه روزگاری داشتیم. باهمین مجله‌ها تابستان‌ها ته بنبست شفائیه کتابفروشی باز می‌کردم و یکی دو ریال می فروختم به بچه‌های محل. این جوری کتاب و قصه و نوشتن شد سرنوشت من تا امروز.
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب قصه های خواندنی مرزبان نامه" ثبت می‌کند