« من موش بودم » داستان پسری است که یک شب در خانه ی باب و جون؛ پیرمرد و پیرزنی کهنسال (کفاش و رخت شوی)، را می زند و پناه می خواهد و در معرفی خود می گوید: « من موش بودم ». باب و جون اسم او را راجر می گذارند و در صدد پیدا کردن خانواده اش برمی آیند اما هیچ سرنخی پیدا نمی کنند. او را به مدرسه می فرستند ولی به دلیل رفتارهای خاصش با او بدرفتاری می شود. موضوع راجر به عنوان موجودی عجیب به روزنامه ها کشیده می شود. هر کس در پی بهره جویی از اوست؛ فیلسوف شاه برای انجام آزمایشاتی روی او، مسئول سیرک برای سوءاستفاده های مالی و… . اما هربار راجر به شکلی فرار می کند. باب و جون که در جست وجوی او هستند سرانجام با کمک پرنسس موفق به پیدا کردن او می شوند و راجر تصمیم می گیرد تا پایان عمر در کنارشان بماند.
درباره فیلیپ پولمن
فیلیپ پولمن، زاده ی 19 اکتبر 1946، رمان نویس انگلیسی است.پولمن در نوریچ به دنیا آمد. او در سال 1957 از دانشکده ای در هارلک ولز فارغ التحصیل شد و آشنایی اش با کتاب بهشت گمشده اثر جان میلتون، باعث شد که به نویسندگی روی بیاورد.پولمن در سال 1965 به دانشکده ی اکستر در آکسفورد رفت و سه سال بعد از این دانشکده فارغ التحصیل شد.
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟