متأسفانه، ما در قضاوت ها و بررسی هامان یک جانبه ایم. با یک چشم نگاه می کنیم. و تأسف بیشتر این که هم متعصب های منحط چنین می اندیشند و هم آزادفکران روشن! و قضاوت در برابر قدرت عثمانی نیز نمونه ی تشابه فکری این دو تیپ متضاد است. متعصب ما، آن را فقط از پایگاه شیعی خودش می نگرد. او را سنی، عمری، منکر امامت، مخالف وصایت و بی عقیده به امام زمان... می بیند و بنابراین، محکوم! (حتی در مقابل مسیحیت!) روشن فکر مترقی ما هم او را یک نظام منحط، غیر دموکراتیک و فئودالی و متعصب دینی ارزیابی می کند (حتی در برابر غرب)! می بینیم هر دو هم درست می بینند و درست انتقاد می کند. اما اشتباهشان در این است که فقط از یک زاویه ی ثابت در آن می نگرند، در حالی که اساسآ نشانه ی بینش علمی چندجانبه، دیدن و نسبی قضاوت کردن است؛ بر خلاف عامی متحجر که مطلق اندیش است. عثمانی سنی است و هم غیر دموکراتیک و اخلاق فاسد.
اما اگر از زاویه ی شیعی بودن یا سوسیالیست بودن برخیزیم و آن را از پایگاه اسلامی، با ضد استعماری بنگریم، شیعه، به عنوان یک مسلمان در برابر مسیحی، و روشنفکر، به عنوان یک استعمار زده ی شرقی در برابر یک استعمارگر غربی بدان بینیشد آن گاه قضاوتش عوض می شود.
تشیع دارای دو دوره کاملا منفک و جدا از هم است. یکی دوره ای از قرن اول، که خود تعبیری از اسلام حرکت است در برابر اسلام نظام حاکم (= خلافت). تا اوایل دوره ی نهضت و حرکت شیعه است و یکی دوره ای از زمان صفویه تاکنون، که دوره تبدیل شدن شیعه ی حرکت به شیعه ی نظام.
وزیر امور روضه خوانی و تعزیه داری رفت به اروپای شرقی (که در آن هنگام صفویه روابط بسیار نزدیک و مرموز و ویژه ای با آن ها داشتند) و درباره ی مراسم دینی و تشریفات مذهبی آن جا تحقیق کرد، مطالعه کرد، و بسیاری از آن سنت ها و مراسم جمعی مذهبی و تظاهرات اجتماعی مسیحیت و برگزاری و نقل مصیبت های مسیح و حواریون و شهدای تاریخ مسیحیت و نیز علائم و شعائر و ابزارها و وسایل خاص این مراسم و دکورهای ویژه ی محافل دینی و کلیسا را اقتباس کرد و همه را به ایران آورد و در این جا، به کمک روحانیون وابسته به رژیم صفوی، آن فرم ها و رسوم را با تشیع و تاریخ تشیع و مصالح ملی و مذهبی ایران تطبیق دادند و به آن قالب های مسیحی اروپایی، محتوای شیعی ایرانی بخشیدند.