شقشقیه! شب عاشورا بود. مقدمه ای بر آن شب و این نوشته شب عاشورا بود، عاشورای سال ۱۳۴۹ چه دردناک شبی بود در زندگی توده مردم ما - که زندگی اش توده ای انباشته از عقده ها و رنج ها و جراحت هاست و آرزوهای مرده و امیدهای به باد رفته و خواستن های سرکوفته و عشق های بی سرانجام و خشم های فروخورده و همه نبایستن و نخواستن و نتوانستن و نگذاشتن و نشدن و نگفتن و نرفتن و نه، و نه، و نه! عاشورا زانوی مهربان سرنهادن و دامن محرم گریستن نیز هست و در این فاجعه هولناک بشری، هر کسی فاجعه خویش را نیز می نالد و دل هایی که در این روزگار، نه حق انتخاب، که حق احساس، و چشم هایی که نه نگاه، که حق اشک، و حلقوم هایی که نه فریاد، که حق ناله نیز ندارند، از عاشورا است که حق های از دست رفته خویش را هر ساله می ستانند و نیز غرورهای مجروحی که به نالیدن محتاج اند اما شرم دارند و تحمیل لبخند بر لب هایی که در پس آن، ضجه ها پنهان است، و تحمیل آرامش بر چهره هایی که طغیان ها را در خویش کتمان می کنند، آنان را « شهیدی ساخته است که بر روی زمین گام برمی دارد » و به هر جا که می گریزد کربلاست و هر ماهی که بر او می رسد محرم، و هر روزی که بر او می گذرد عاشورا... شب عاشورا بود، عاشورای سال ۴۹ و چه دردناک شبی بود! کار «روح»، با کار «زندگی» بی شباهت نیست. آن که در زندگی، چندین جا «مشغول» است و در چندین رشته سرمایه گذاری کرده است، ناگهان پوچ شدن و ناگهان همه چیز را از دست دادن، کم تر تهدیدش می کند. هرگاه در این رشته زیان دید و در این جا هیچ شد، رشته های دیگر جبرانش می کندد و جاهای دیگر مشغولش می دارند.
واقعا کتابهای ایشان مسائل را به نحو احسن تحلیل و روشنگری میکند و خیلی مفید و تاثیر گدارند
درود بر مجاهد شیعه دکتر علی شریعتی
صد درود و رحمت خدا به روح ایشان 🌹