حمید امامی متولد سال 1339 مشاور بیمه و سخنران انگیزشی، بخشی از فعالیتهای وی به شرح زیر هستند :
نگارش بیش از ۵ جلد کتاب (۳ جلد از آنها بیش از ۱۴ تیراژ منتشر شده است)
اجرای بیش از ۸۰۰ روز و ۶۴۵۸ ساعت سخنرانی در ۴ سال گذشته
نگارش بیش از ۵۰۰ مقاله آموزشی و انگیزشی
اجرای بیش از ۵ برنامه در رسانه ملی
مربی بیش از ۵۰ نماینده فعال صنعت بیمه و تیم های فروش در سرتاسر کشور
داور درجه ۱ بینالمللی فدراسیون جهانی کشتی FILA
در زندگی همواره از شنیدن «نه» و رد شدن نفرت عجیبی داشتم. هرگز دوست نداشتم کتابی را بخوانم که مردم را به «نه» گفتن تشویق می کند. اصلا چرا ما باید به کسی «نه» بگوییم وقتی می توانیم مثبت باشیم و «بله» بگوییم؛ بنابراین تصمیم گرفتم شیوه هایی را در زندگی به کار گیرم که به هر کسی پیشنهاد می دهم، نه تنها پاسخ منفی دریافت نکنم، بلکه با خواستۀ قلبی پاسخ مثبت و دوست داشتنی ام، «بله»، را دریافت کنم؛ بنابراین تصمیم گرفتم نام کتاب را «همه باید بگویند بله» قرار دهم؛ ولی با مخالفت دوستان زیادی روبه رو شدم و درنهایت پذیرفتم که نام پیشین را برگزینم و به خوانندگان عزیز کمک کنم چگونه از تلة مشتریان رهایی یابند و «نه»هایی را که از مخاطبان دریافت می کنند به «بله» تغییر دهند. آنچه برایم بسیار جالب بود، زمان های نوشتن این کتاب بود که در سخت ترین شرایط اتفاق می افتاد و اوقاتی که از نوشتن شانه خالی می کردم و برای انجام دادن آن به خودم «نه» می گفتم و می خواستم خوابیدن و استراحت کردن را به نوشتن ترجیح بدهم، بر سر خودم فریاد می زدم و می گفتم «خفه شو انجامش بده». همین جملۀ جادویی و الهام بخش آنقدر به کمکم آمد تا اینکه توانستم آن را به سرانجام برسانم. نکتۀ جالبی را که دوست دارم با شما به اشتراک بگذارم، این است که مطمئنم بیش از هفتاد درصد این کتاب در حالی نوشته شده است که شما خوانندۀ عزیز در خواب بوده اید. اغلب نوشته ها بین ساعت 23 تا 4 بامداد نوشته شده است یا از زمان هایی که در پرواز ها در سالن های فرودگاه های داخلی یا خارجی، در هتل های شانگریلا در استانبول، در جزیرۀ زیبای مالدیو، هتل باران اصفهان یا در شهر زیبای لاهیجان، رشت، خمام، اهواز، از هر فرصت حتی ده دقیقه ای استفاده کردم. به خستگی، «نه» گفتم، به گردش و تفریح «نه» گفتم، به هر آنچه می توانست مانع نوشتن و عامل دست کشیدن از کارم باشد «نه» گفتم، برای شرکت در سمینار جردن بلفورت (گرگ وال استریت) چهار شب و پنج روز اقامت در ترکیه فقط 17 ساعت خوابیدم، هرگاه خواب به سراغم می آمد، با یک فنجان قهوة ترک یا یک دوش آب سرد سراغ کلاسورم می رفتم و به نوشتن ادامه می دادم و تجربه ای که دریافت کردم، فقط یک جمله بود: «همه باید به تو بگویند بله» همین.