از این هشتگ به عمد استفاده کرده ام و علاوه بر جنبهٔ شوخی و تغییر فضای آن، دلیل اصلی استفاده این است که خود رهبران فروش اجتماعی آن را در آنجا گذاشته اند. این نوعی نشانه گذاری برای این استراتژی و به نوعی علامت تجاری یا لوگوی خود جنبش بود. گویا یکی از چهره های سرشناس و یکی از سخنوران برجسته نیز از هشتگ فروش اجتماعی به عنوان نام شرکت خود استفاده کرده است.
چیزی که سزاوار و شایسته است، باید ستایش شود؛ نوع بازاریابی در جنبش# فروش اجتماعی بسیار عالی بود، این کار موثر واقع شد و هیجان آن مانند آتش سوزی گسترش یافت. همه اش همین بود؛ شور و اشتیاق دیوانه وار! به هر سو نگاه می کردید، مردم به خاطر وجود دلایل مهمی راجع به فروش اجتماعی هیجان زده بودند. رسانه های اجتماعی به طوری باورنکردنی قدرتمند بودند و فروش اجتماعی توسط کسانی ترویج داده می شد که بر روی ساخت پلتفرم های مختلف روی کانال های اجتماعی تسلط داشتند. منطقی به نظر می رسید که پس از آن، تعداد بسیار زیادی از افراد به دنبال این استراتژی باشند. به علاوه، هیچ کس نمی خواست این استراتژی حقیقت نداشته باشد. اگر می توانستم به جای طی کردن فرایند مشتری یابی، گوشی را بردارم و با فشاردادن یک دکمه نظر بدهم، چرا نباید این کار را انجام دهم؟
چیزی که واقعا عجیب و جالب است این است که من عاشق شبکه های اجتماعی هستم و نه تنها به آن ها اعتقاد دارم، بلکه در طول دههٔ گذشته از مشارکت بسیاری در کانال های اجتماعی نیز بهره مند شده ام. من طرفدار این کانال ها هستم و از آن ها به شدت استفاده می کنم، اما برخلاف ادعای رهبران گروه فروش اجتماعی، این شبکه ها گلوله ای جادویی برای فروشندگان نیستند؛ فروش اجتماعی به هیچ وجه به وعده های داده شده توسط کسانی که برای مهم جلوه دادن آن در تلاش بودند، نزدیک نشد؛ حتی نکته ای مهم تر درمورد آن وجود دارد: نه تنها بسیاری از «کارشناسان» فروش اجتماعی اعتبار و سابقهٔ موفقیت شخصی ندارند، بلکه از دستور کار خود فراتر می روند و درمورد بیهودگی روش های فروش سنتی افسانه ها و عقاید تخیلی خطرناکی را اشاعه می دهند.