او که هرگز با چنین شخصیت هایی، آن هم در خانه ی یک عالم مواجه نشده بود، پرسید: حاج آقا! این آدم ها دور و بر شما چه کار می کنند؟ چرا این جور آدم ها را اطراف خودتان جمع کردید تا شخصیت تان خیلی جاها زیر سوال برود؟
شیخ لبخندی زد و پاسخ داد: مگر غیر از این است که رسول مکرم اسلام (ص) از دل همین آدم ها، سلمان ها و ابوذرها را بیرون می کشیدند و تربیت می کردند؟ و مگر غیر از این است که رسالت اصلی ما هم تربیت همین آدم هاست؟ تو غیر از این فکر می کنی؟!
با لحن طنزآلودی گفت: خودتان دارید می گویید سلمان و ابوذر! یعنی از این ها سلمان و ابوذری هم در می آید؟!
شیخ ابروهایش را گره کرد و گفت: اگر یک پزشک بالای مطبش بزند ورود افراد مریض ممنوع، خودش مریض است و نیاز به مداوا دارد. تو که از من توقع نداری یک چنین جمله ای را قاب بگیرم و بزنم بالای در خانه ام...