انقلابی که فضای جدیدی را تولید نکند پتانسیل کاملش را واقعیت نبخشیده است، این انقلاب از آن حیث شکست خورده که نه خود زندگی، بلکه صرفا روبناهای ایدئولوژیک، نهادها با دستگاه های سیاسی را تغییر داده است. دگرگونی اجتماعی، برای آنکه به راستی ماهیت انقلابی داشته باشد، باید زندگی روزمره، و فضای زندگی را تغییر دهد. «زندگی را تغییر دهید!» «جامعه را تغییر دهید!» این احکام، بدون تولید فضای جدید هستند و برعکس تا زمانی که زندگی روزمره در بند فضای انتزاعی، با محدودیت های بسیار سفت وسختش باقی می ماند، مادامی که تنها بهبودهایی که رخ می دهند بهبودهایی تکنیکی در جزئیات هستند (پیشرفت هایی در فراوانی و سرعت حمل و نقل، یا امکانات رفاهی نسبتا بهتر)؛ پروژه «تغییر زندگی» چیزی بیش از شعاری سیاسی نخواهد بود. مثلا در جایی که هیچ نوآوری معمارانه ای روی نداده است؛ در جایی که هیچ فضای خاصی آفریده نشده است نمی توان از سوسیالیسم حرف زد. سرمایه داری به عنوان یک شیوه تولید توانسته است تضادهای درونی اش را برای یک سده (اگر نگوییم برطرف) کم اثر کند، و در نتیجه در یکصد سالی که از زمان نگارش سرمایه می گذرد، در دستیابی به «رشد» موفق بوده است. نمی توانیم محاسبه کنیم به چه قیمتی، اما می دانیم به چه شیوه ای: با اشغال فضا، با تولید فضا. در نتیجه باید بر فرایند تولید فضا متمرکز شد. پاره هایی برگرفته از تولید فضا و بقای سرمایه داری