در کتاب «من بیچاره همسترم و هیچ کاره» داستان از زبان همستری بیان می شود که از سوی خانواده ای برای دختربچه شان، سوزی، خریداری می شود. البته سوزی کوچولو دلش گربه می خواهد؛ اما چون بابا و مامانش به کل مخالف گربه هستند، برایش همستر می خرند که دردسرهای نگهداری گربه را نداشته باشد. اما همستر قصه که برای سوزی خریداری می شود، اصلا خوشحال نیست. چون سوزی به کله اش روبانی صورتی می بندد و فکر می کند او هم باید مثل گربه ها برایش خرخر کند. به این ترتیب همستر این قصه متوجه می شود که «من بیچاره همسترم و هیچ کاره!»
کتاب من بیچاره همسترم و هیچ کاره