تحقق یک ماهیت در عالم ذهن و جهان خارج به وحدت و هویت آن لطمه وارد نمی سازد و ماهیت می تواند با حفظ هویت و ذات خود به همان نحو که در جهان خارج تحقق دارد در ظرف ذهن نیز ظاهر و آشکار گردد. ولی این سخن در مورد وجود، صادق نیست زیرا وجود چیزی نیست که وجود دیگری داشته باشد. بنابراین حفظ هویت و تبدیل وجود در مورد وجود امکان پذیر نیست و چیزی که عین خارجیت است نمی توان آن را به یک امر ذهنی تبدیل نمود. به این ترتیب حقیقت وجود دارای وجود ذهنی نیست و چیزی که وجود ذهنی ندارد به کلی و جزئی و عام و خاص موصوف نمی گردد. حقیقت هستی در ذات خود بسیط و متشخص است و چیزی که در مقام ذات خود بسیط و متشخص است از خصلتهای ماهیت منزه خواهد بود. صدر المتاهلین روی این سخن تاکید گذاشته و با کمال صراحت گفته است: ادراک وجود جز از طریق مشاهده امکان پذیر نیست. تنها راه برای دریافت هستی نوعی کشف و مشاهده است و این کشف و مشاهده با آنچه در اصطلاح اهل معقول «حد» و «برهان» نامیده می شود تفاوت اساسی دارد.