سپاس باد واهب حیات را و مبدع موجودات را و درود بر خواجگان رسالت و ائمه نبوت سیما بر صاحب شریعت کبری و هادی طریقت علیا محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم. اما بعد. این کلمه ای چند است در احوال اخوان تجرید تحریر افتاد و سخن در آن محصور است در دو قسم: قسم اول در بدایا، و قسم دوم در مقاصد. و این رساله موسوم است به صفیر سیمرغ، و زیان ندارد که در پیش مقدمه یاد کنم از احوال این مرغ بزرگوار و مستقر او. روشنروانان چنین نموده اند که هر آن [هدهدی که در فصل بهار بترک آشیان خود بگوید و به منقار خود پر و بال خود برکند و قصد کوه قاف کند] کوه قاف بر او افتد بمقدار هزار سال این زمان که «و إنّ یوْما عنْد ربّک کألْف سنة ممّا تعدّون»، و این هزار سال در تقویم اهل حقیقت یک صبح دم است از مشرق لاهوت اعظم. در این مدت سیمرغی شود که صفیر او خفتگان را بیدار کند و نشیمن او در کوه قاف است. صفیر او به همه کس برسد و لکن مستمع کمتر دارد، همه با اویند و بیشتر بی وی اند.