ثمین دختری است با گذشته ای تلخ و شکستی در زندگی اش؛ او به پیشنهاد یکی از آشنایان برای کار به شرکتی مراجعه می کند. دختر همه ی تلاش و اراده ی خود را به کار می گیرد تا از خاطرات بد گذشته رها شود، خاطراتی که به ناصر، پسر دوست پدرش گره می خورد، پسری که هم چنان مزاحمت هایش دامن گیر ثمین است.
صاحب شرکتی که ثمین در آن مشغول به کار می شود هومن راد نام دارد، طی اتفاقاتی که در مدت حضور دختر در شرکت رخ می دهد هومن و ثمین به هم نزدیک تر می شوند تا آن جا که خاطرات شان را برای یکدیگر بازگو می کنند و کم کم این رابطه به جایی می رسد که حسی از اطمینان و دل خوشی نسبت به آینده در دل ثمین جای خوش می کند…
کتاب بی اجازه