آقای بلدور همسایه و دوست بابای نیکولا است. آنها همیشه با هم شوخی و مسخره بازی می کنند، اما این بار عصبانی می شوند و مدتی با هم قهر می کنند. آخرین قهر آنها به این علت بود که بابای نیکولا قوطی خالی نخودسبز را محض شوخی به حیاط آقای بلدور پرت کرده بود، آقای بلدور با گفتن این که حیاطش آشغالدانی نیست چند هفته با هم قهر کردند. در موقع قهر آقایان، خانم های آنها دست به کار می شوند و اسباب آشتی کنان را مهیا می کنند. آقا و خانم بلدور برای صرف قهوه به خانة آنها می آیند و برای آشتی کنان یک جعبه شکلات می آورند، اما جعبة شکلات اسباب دعوای خانودگی پدر و مادر و نیکولا می شود که بابای نیکولا جعبة شکلات را برای پایان دادن جرو بحث به حیاط آقای بلدور پرت می کند. اوضاع خانوادگی نیکولا بهتر می شود و این در حالیست که آقای بلدور و بابای نیکولا دوباره با هم قهر می کنند. در این مجموعه داستان هایی به نام های شورش، دندانپزشک پازل، حوض، گاوبازی و... نیز می خوانیم.
کتاب هنرهای نیکولا کوچولو